در یک روز بهاری و دلانگیز، علی تصمیم گرفت لحظهای را به خود اختصاص دهد و به خلوتی در پارک نزدیک خانهاش برود. او به تازگی هدیهای خاص از طرف دوستش دریافت کرده بود؛ یک شیشه از عطر کُوچ لِدِرویر نامبر زیرو تو کُوچ. این عطر با بویی مسحورکننده و ماندگار، وعده داده بود تجربهای متفاوت را به او هدیه کند.
وقتی علی در پارک قدم میزد، اولین نتهای عطر کُوچ لِدِرویر نامبر زیرو تو مشامش را نوازش داد؛ رایحهای نویدبخش از ریواس و مرکبات که هوای تازه و سرزندگی را با خود به ارمغان آورده بود. او عمیقتر نفس کشید و احساس کرد انرژی و شادابی در وجودش موج میزند.
با گذر زمان، نتهای میانی عطر بیشتر خود را نشان دادند. ترکیب فلفل سیاه، آویشن و رایحههای سبز، حسی از تازگی و شور را به علی منتقل کردند. هر قدم که برمیداشت، حس میکرد در میانهی دشتی پر از گیاهان معطر ایستاده است. این لحظهای بود که متفاوت بودن این عطر را را به وضوح حس کرد.
ولی جادوی واقعی عطر زمانی نمایان شد که نتهای پایه بروز کردند. بوی چرمی دلنشین و مردانه به همراه نتهای خزه بلوط، مشک و پچولی حس اطمینان و استحکام را در قلب علی جای داد. این همان جادوی عطر کُوچ لِدِرویر نامبر زیرو تو کُوچ بود؛ عطری که نه تنها حواس را بیدار میکرد، بلکه خاطرهای مانا از آن روز بهاری در ذهن علی حک کرد.
پس از گذشت ساعاتی در پارک، علی به خانه بازگشت. او با لبخندی بر لب و خاطرهای خوش از رایحهای که تمام طول روز همرایش بود، تصمیم گرفت این عطر را بخشی از روزمرگیهای خود کند. چرا که این عطر، داستانی جدید را هر روز برایش مینوشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب