ناموجود
شبهای آرام جولای در باغی پرگل شروع میشد. ماه کامل آسمان را روشن کرده بود و نسیم ملایمی از میان شاخههای گلهای لیمو عبور میکرد. نرگس در عمق باغ قدم میزد، جایی که برای اولین بار عطری جادویی توجهاش را جلب کرد.
عطر کالکشن پریوه نویت بلانش فابرلیک، همان معجزهای بود که نیاز داشت. این عطر با نتهای آغازین گلی مانند شکوفه لیمو و ترخون، پردهای از تازگی بر روح او کشید. رایحهای آشنا اما در عین حال مرموز، مانند اولین نور صبحگاهی که خواب را از چشم برمیدارد.
او از نتهای میانی عطر عبور کرد؛ گلهایی چون مریم و مگنولیا که همچون یک سمفونی گلی در دل شب میرقصیدند. نرگس احساس کرد که قلبش با هر استشمام این عطر گلی و زنانه، تپش بیشتری میگیرد. ادویههای زنجبیل، شیرینی نرمی داشتند که حسی از شادابی و هیجان را در جان او بیدار میکردند.
پایان این ماجرا با نتهای پاییه کالکشن پریوه نویت بلانش فابرلیک آمیخته شد. بوی میوههای استوایی، چوب صندل و بخور، خاطرهای از سفرهای دوردست را در ذهن نرگس زنده کرد. عطری که همچون یک داستان عاشقانه، در دل او جا باز کرده بود. هر چه بگذرد، بوی این عطر تنها عمیقتر و دلپذیرتر میشود.
عطر کالکشن پریوه نویت بلانش فابرلیک، نمایانگر حضور پرشوری بود که به نرگس اعتماد به نفس و انرژی میبخشید. با این وجود، در هیاهوی زندگی روزمره، این عطر همچون دوستی نزدیک و قابل اعتماد، همواره همراهش بود. انتخابی که هیچگاه از آن پشیمان نشد و همواره به دنبال تکرار دوبارهاش بود. این عطر، همدمی قابل اعتماد در شبهای سفید و خاطرهانگیز زندگیاش شد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب