ناموجود
در دل شلوغیهای شهر ونیز، هنگامی که شب به آرامی بر کانالها مینشست، بوی عطر کرکله مرچنت آو ونیز در سراسر کافهها و گذرگاهها به مشام میرسید. این عطر، داستانی زنده از رایحههای چرمی و چوبی است که هر کس را به تاریخچهای اسرارآمیز میبرد.
آن شب، زنی با پیراهنی از جنس ابریشم نقرهای همراه با شال چرمی قهوهای راه میرفت و درخششی خاص داشت. به نظر میرسید که بوی عطر کرکله مرچنت آو ونیز او را همراهی میکند. نوتهای بالایی از برگ بنفشه و آویشن قرمز، طراوتی دلنشین به فضای اطراف بخشیده بود. هر قدمش به قایقی میمانست که در دل آبهای آرام ونیز از میان عطر و موسیقی عبور میکند.
در قلب این عطر، زعفران درخشانی به همراه سدر و فریزیا میدرخشیدند. رایحهای که گرمای خاصی به فضای شب میداد و هر حس عاشقانهای را شعلهور میکرد. این ترکیب، مانند آتشبازیای از رنگ و نور در شب بود.
اکنون، بوی پایه وانیل و چرم آغشته به بخور و مشک سفید به آرامی فضا را پر کرده بود. این رایحهها، حسی از آرامش و اعتماد به نفس را برای آن زن به ارمغان آوردند. مردی که او را از دور نظاره میکرد، حس کرد که زمان در آن لحظه کوتاه به آرامی میگذرد.
عطر کرکله مرچنت آو ونیز توانسته است در این شهر تاریخی، داستانی جدید رقم بزند؛ داستانی که با رایحههایی بیهمتا، هم زنان و هم مردان را به یک سفر حسی دعوت میکند. عطری که همچون نقاشیای از چرم و چوب و زعفران، گرمای دلنشین خاورمیانه را با خود به ارمغان میآورد. این عطر، همانند یادگاری ارزشمند از ونیز میماند که هرگز در خاطرهها گم نمیشود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب