Crater Guillab

[ˈkɾeɪteɾ] گیلب

Designer

Guillab

Group

Oriental Spicy

Gender

women and men

سال عرضه

2025

ناموجود

توضیحات

در یک بعدازظهر آرام شهریور، من وارد بوتیکی روشن می‌شوم. نور گرم از شیشه‌ها می‌تابد. قفسه‌ها برق می‌زنند. فروشنده لبخند می‌زند. من یک شیشه ساده می‌بینم. روی برچسب، نامی متفاوت می‌درخشد. دستم می‌لرزد اما شجاعانه اسپری می‌کنم.

شکوفه‌ای از لیمو می‌وزد. برگاموت می‌درخشد. اسطوخدوس نفس فضا را آرام می‌کند. هوا سبک می‌شود. مثل شروع یک سفر کوتاه در خیابان‌های تمیز پس از باران. شوق در من می‌دود. من قدم عقب می‌روم و دوباره نزدیک می‌شوم. رایحه مرا نگه می‌دارد.

چند دقیقه بعد، داستان عوض می‌شود. عسل نرم و گرم از دل رایحه بالا می‌آید. دارچین نبض می‌گیرد. کَشمران سایه‌ای لطیف می‌کشد. یاس سامباک لبخند می‌زند. من تند و شیرین را با هم می‌چشم. تعادل شکل می‌گیرد. هیچ نتّی داد نمی‌زند. همه با هم می‌رقصند. حس می‌کنم این بو برای زن و مرد فرق نمی‌گذارد. شخصیت دارد. اما دستور نمی‌دهد. همراهی می‌کند.

پایه می‌رسد. وانیل آرامش می‌پاشد. لوبیای تونکا عمق می‌دهد. برگ تنباکو وقار می‌آورد. گرما بالا می‌رود. من هنوز طراوت مرکبات را حس می‌کنم. اما حالا آغوشی کهنه‌تر مرا می‌گیرد. پوست من با رایحه دوست می‌شود. ردّی پودری و کهربایی جا می‌گذارد. من به ساعت نگاه می‌کنم. زمان می‌گذرد. بو می‌ماند. این ماندگاری از غلظت بالای اسانس می‌آید. من این ثبات را دوست دارم.

عطر [ˈkɾeɪteɾ] گیلب در سال 2025 روایت تازه‌ای از خانواده شرقی تند می‌نویسد. شروعی مرکباتی دارد. میانه‌ای عسلی و ادویه‌ای می‌سازد. پایانی وانیلی و چوبی و اندکی مُشکی می‌نشاند. رایحه شیرین است اما خسته نمی‌کند. گرم است اما سنگین نمی‌شود. در روزهای خنک می‌درخشد. در شب‌های طولانی، آرامش می‌آورد. من آن را برای قرارهای مهم، جلسات تمرکزی، و قدم زدن بی‌صدا در خیابان‌های روشن توصیه می‌کنم.

اگر دنبال عطری همه‌فن‌حریف هستی، به این شیشه فرصت بده. تو با اولین اسپری لبخند می‌زنی. با نت‌های میانی دلگرم می‌شوی. با پایه، اعتمادبه‌نفس می‌گیری. عطر [ˈkɾeɪteɾ] گیلب قصه‌ای کوتاه اما ماندگار روی پوست تو می‌نویسد. من هر بار که آن را می‌زنم، سفری کوتاه می‌روم. و با حسی روشن برمی‌گردم.

سایر تلفظ‌ها: [ˈkɾeɪteɾ] گیلب, [ˈkɾeɪteɾ] گویلب, [ˈkɾeɪteɾ] گوئیلب, [ˈkɾeɪteɾ] گیولب, [ˈkɾeɪteɾ] گیلاب, [ˈkɾeɪteɾ] گیلَب, [ˈkɾeɪteɾ] گولب, [ˈkɾeɪteɾ] گویلَب, [ˈkɾeɪteɾ] گیاب, [ˈkɾeɪteɾ] گی‌یاب, [ˈkɾeɪteɾ] گی‌یلب, [ˈkɾeɪteɾ] گویاب, [ˈkɹeɪtɚ] گیلب, [ˈkɹeɪtɚ] گویلب, [ˈkɹeɪtɚ] گوئیلب, [ˈkɹeɪtɚ] گیولب, [ˈkɹeɪtɚ] گیلاب, [ˈkɹeɪtɚ] گیلَب, [ˈkɹeɪtɚ] گولب, [ˈkɹeɪtɚ] گویلَب, [ˈkɹeɪtɚ] گیاب, [ˈkɹeɪtɚ] گی‌یاب, [ˈkɹeɪtɚ] گی‌یلب, [ˈkɹeɪtɚ] گویاب, [ˈkɹeɪtə] گیلب, [ˈkɹeɪtə] گویلب, [ˈkɹeɪtə] گوئیلب, [ˈkɹeɪtə] گیولب, [ˈkɹeɪtə] گیلاب, [ˈkɹeɪtə] گیلَب, [ˈkɹeɪtə] گولب, [ˈkɹeɪtə] گویلَب, [ˈkɹeɪtə] گیاب, [ˈkɹeɪtə] گی‌یاب, [ˈkɹeɪtə] گی‌یلب, [ˈkɹeɪtə] گویاب, [ˈkɾeɪte] گیلب, [ˈkɾeɪte] گویلب, [ˈkɾeɪte] گوئیلب, [ˈkɾeɪte] گیولب, [ˈkɾeɪte] گیلاب, [ˈkɾeɪte] گیلَب, [ˈkɾeɪte] گولب, [ˈkɾeɪte] گویلَب, [ˈkɾeɪte] گیاب, [ˈkɾeɪte] گی‌یاب, [ˈkɾeɪte] گی‌یلب, [ˈkɾeɪte] گویاب, [ˈkɾeteɾ] گیلب, [ˈkɾeteɾ] گویلب, [ˈkɾeteɾ] گوئیلب, [ˈkɾeteɾ] گیولب, [ˈkɾeteɾ] گیلاب, [ˈkɾeteɾ] گیلَب, [ˈkɾeteɾ] گولب, [ˈkɾeteɾ] گویلَب, [ˈkɾeteɾ] گیاب, [ˈkɾeteɾ] گی‌یاب, [ˈkɾeteɾ] گی‌یلب, [ˈkɾeteɾ] گویاب, [ˈkretər] گیلب, [ˈkretər] گویلب, [ˈkretər] گوئیلب, [ˈkretər] گیولب, [ˈkretər] گیلاب, [ˈkretər] گیلَب, [ˈkretər] گولب, [ˈkretər] گویلَب, [ˈkretər] گیاب, [ˈkretər] گی‌یاب, [ˈkretər] گی‌یلب, [ˈkretər] گویاب, [ˈkretə] گیلب, [ˈkretə] گویلب, [ˈkretə] گوئیلب, [ˈkretə] گیولب, [ˈkretə] گیلاب, [ˈkretə] گیلَب, [ˈkretə] گولب, [ˈkretə] گویلَب, [ˈkretə] گیاب, [ˈkretə] گی‌یاب, [ˈkretə] گی‌یلب, [ˈkretə] گویاب, [ˈkɾeːteɾ] گیلب, [ˈkɾeːteɾ] گویلب, [ˈkɾeːteɾ] گوئیلب, [ˈkɾeːteɾ] گیولب, [ˈkɾeːteɾ] گیلاب, [ˈkɾeːteɾ] گیلَب, [ˈkɾeːteɾ] گولب, [ˈkɾeːteɾ] گویلَب, [ˈkɾeːteɾ] گیاب, [ˈkɾeːteɾ] گی‌یاب, [ˈkɾeːteɾ] گی‌یلب, [ˈkɾeːteɾ] گویاب, [ˈkreɪter] گیلب, [ˈkreɪter] گویلب, [ˈkreɪter] گوئیلب, [ˈkreɪter] گیولب, [ˈkreɪter] گیلاب, [ˈkreɪter] گیلَب, [ˈkreɪter] گولب, [ˈkreɪter] گویلَب, [ˈkreɪter] گیاب, [ˈkreɪter] گی‌یاب, [ˈkreɪter] گی‌یلب, [ˈkreɪter] گویاب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گیلب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گویلب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گوئیلب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گیولب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گیلاب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گیلَب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گولب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گویلَب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گیاب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گی‌یاب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گی‌یلب, [ˈkɾeɪtɛɾ] گویاب