هوای گرم تابستان در شهر پیچیده بود و عطری خاص از کنار گلفروش در خیابان مست میکرد. فرهاد، مردی که همیشه به دنبال یافتن چیزی خاص و متفاوت بود، به سمت عطر فروشی کوچک در انتهای کوچه رفت. او همیشه اعتقاد داشت که عطر مناسب میتواند داستانی جدید تعریف کند.
داخل مغازه، نگاهش به عطری افتاد که او را مجذوب کرد. عطر کرییشن باک سانز، از برند معروف بایگ سانز، با جعبهای زیبا و متفاوت در ویترین جا گرفته بود. این عطر نه تنها از لحاظ طراحی جعبه جذاب بود، بلکه رایحهای متفاوت و خاصی داشت که او را به خود کشاند.
فرهاد بعد از امتحان چند عطر دیگر، به سراغ کرییشن باک سانز رفت و اولین اسپری را روی پوسته دستان خود زد. رایحهای مرکباتی و آرامشی ناشی از ترنج و پرتقال ماندارین فوراً در فضا پیچید. این آغاز تازه و باطراوت، به سرعت جای خود را به نتهای میانی چای سبز و انگور سیاه داد؛ ترکیبی هنرمندانه که حس تازگی و طراوت را به ارمغان میآورد.
وقتی که عطر کرییشن باک سانز به نتهای پایانی خود رسید، بوی گرم و دلنشین مشک و چوب صندل در اطراف او پراکنده شد. این ترکیب با پتیگرین و چوب گالبانوم، احساسی از قدرت و صلابت را منتقل میکرد که کاملاً با سلیقهی فرهاد هماهنگ بود.
همین جذابیت و پیچیدگی بود که فرهاد را متقاعد کرد تا این عطر را بخرد. او میدانست که هر بار استفاده از عطر کرییشن باک سانز، داستانی جدید از او روایت خواهد کرد؛ داستانی که با هر اسپری از این عطر، به جایی دوردست و ناشناخته سفر میکرد و خاطرهای جدید برای روزهای آیندهاش میساخت. همین تفکر بود که او را در آن روز گرم تابستانی به لبخند واداشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب