در یک شب مهتابی و به یادماندنی، سمیر و آوا به یک مهمانی خاص دعوت شدند. هر دو محو این بودند که چه عطر خاصی را انتخاب کنند تا در خاطر همگان بمانند. در اوج این تردیدها، آوا به یاد عطری افتاد که همیشه او را از دیگران متمایز میکرد. عطر کرسنت اجمل، با گرمای دلنشین و رایحهای خیرهکننده.
سمیر که به دنبال عطری بود که بتواند همراه آوا همخوانی داشته باشد، از او خواست تا بویی از عطر کرسنت اجمل را به او بچشاند. بوی چوب و عود در آغاز، او را به جنگلهای دوردست برد. سپس با رایحهای پودری و مشکی که در لایههای عمیقتر عطر نهفته بود، احساسی از شکوه و جلال او را فرا گرفت.
در مسیر مهمانی، هالهای از مرکبات و گلهای سفید اطرافشان پخش شد. این ترکیب تازه و مطبوع حس طراوت و شادابی را دوچندان کرد. عطر کرسنت اجمل با توازن فوقالعادهای که داشت، توانست حس همگرایی و هماهنگی بینظیری بین سمیر و آوا ایجاد کند.
وقتی وارد مهمانی شدند، همه چشمها به سوی آنها برگشت. رایحه گرم و ادویهای عطرشان، همچون نغمهای دلنشین در فضای مهمانی طنینانداز شد و به محفل جانی دوباره بخشید. این عطر که از مجموعه Eternal برند اجمل است، یادآور لحظاتی جاودانه شد که تا مدتها در ذهنشان باقی خواهد ماند.
شب به پایان رسید. اما بوی عطر کرسنت اجمل، همچنان حسی خوشایند را به دنبال داشت. رایحهای که بهخوبی تناسب بین گرمای ادویهها و شیرینی میوهها را به نمایش میگذاشت. از آن شب به بعد، این عطر به نمادی از لحظات خاص و فراموش نشدنی تبدیل شد، لحظاتی که با هر بار استشمام، دوباره زنده میشدند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب