ناموجود
در یکی از روزهای دلانگیز بهاری، باران نمنم میبارید. هوا پر از عطر گلهای تازه بود. در گوشهای از شهر، دختری به نام سارا با نگاهی به پنجره، برای رفتن به مهمانیای که دوستش برگزار کرده بود، آماده میشد. او همیشه به دنبال عطری بود که بتواند حس تازهای از اعتماد به نفس و شادی را در او بیدار کند. عطری که بتواند بوی خاطرهانگیز آن روز را تا همیشه به یاد ماندنی کند.
سارا به سمت میز آرایشش رفت و چشمش به شیشهای جذاب افتاد: عطر کیوبا استراس تایگر کیوبا پاریس. با نگاهی کوتاه به شیشه، تمام احساسات و خاطرات زیبایش به یادش آمد. اولین لحظهای که این عطر را استفاده کرده بود، در یک جشن تولد دوستانه بود. بوی نشاطآور نارنگی و ترنج در کنار یلانگ یلانگ، او را در حالی که وارد اتاق مهمانی میشد، غرق شادی و انرژی کرد.
در میان جمعیت، بوی شکوفهی پرتقال و زنجبیل به آرامی در فضا پیچیده بود و با رایحهی لطیف گل رز ترکیب میشد. هر بار که نفسی عمیق میکشید، حس میکرد که در باغی از گلهای تازه قدم میزند. این همان جادویی بود که عطر کیوبا استراس تایگر کیوبا پاریس به ارمغان میآورد.
در پایان شب که سارا به خانه بازگشت، طنین گرم چوب صندل و وانیل همراه او بوده و تمام احساسات سپری شده را در دل شب ثبت کرد. لمس ملایم مشک، به او حس آرامشی میداد که طولانیمدت همراهش بود.
سارا میدانست که هر بار از این عطر استفاده کند، حس تازهای از شادی و احساسات شیرین همراهش خواهد بود. عطر کیوبا استراس تایگر کیوبا پاریس، نه تنها عطری بود که لحظات او را زیباتر میکرد، بلکه تاریخچهای از خاطرات خوشش را همراه داشت. این عطر، جادوی بیانتهایی بود که هر زنی را به یک سفر خاطرهانگیز دعوت میکرد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی