ناموجود
در یک شب سرد زمستانی، وقتی باد سرد به پنجره میکوبید، علی در کنار شومینهاش نشسته بود. شعلههای آتش در شومینه میرقصیدند و صدای چوبهای در حال سوختن، فضایی آرام و دلنشین ایجاد کرده بود. ناگهان، همسرش کیانا به سمتش آمد و عطری روی میز گذاشت. “عطر کیوبن وود اورورا سنتس را امتحان کرده ای؟” با لبخند پرسید.
علی شیشه عطر را برداشت و به آرامی اسپری کرد. رایحهای گرم و دلپذیر فضای اتاق را پر کرد. بوی شکوفه پرتقال و فلفل صورتی به سرعت مشامش را فراگرفت و حس تازگی زمزمهی طبیعت را در دلش زنده کرد. اما این فقط آغاز ماجراجویی عطری او بود.
در قلب این عطر کیوبن وود اورورا سنتس، بوی شاهبلوط و توتهای ارسع خودنمایی میکردند، همراه با چوب گایاک که حسی از استحکام و صلابت را به آن میافزود. ترکیب این نتها، انگار جنگلی بلند و انبوه را در برابر چشمانش مجسم میکرد. اما اینجا بود که گرمای اصلی وارد صحنه شد.
نتهای پایه که از چوب کشمیر، وانیل و بلسان پرو تشکیل شدهاند، همان گرما و راحتی را به عطر اضافه میکردند. شبیه آغوشی از جنس آرامش. عطری که با خصوصیت چوبی و بالسامیک خود، میتوانست هر مردی را به یک افسانه زنده در شبهای زمستانی تبدیل کند. حسی از شجاعت و عشق.
علی به کیانا نگاه کرد و گفت: این عطر داستانی از گرما و شجاعت است. عطر کیوبن وود اورورا سنتس همان چیزی است که به دنبال آن بودم. کیانا سر تکان داد و در چشمانش فهمید که این عطر، یادآوری لحظات خاصی از عشقشان خواهد بود. داستانی که هر بار با اسپری کردن دوباره زنده میشود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب