در گوشهای از شهر، مردی با پالتویی چرمی در یک فروشگاه عطر مشغول بررسی انواع رایحهها بود. او به دنبال عطری بود که داستانی از شجاعت و ماجراجویی بگوید. وقتی به ویترین خاصی رسید، نگاهش به چیزی جلب شد که پیشتر دربارهاش شنیده بود: عطر دارک ربل رایدر جان وارواتوس.
او بلافاصله درب بطری شیک و خاص آن را باز کرد. رایحهای از آلدهیدها و پرتقال تلخ با اندکی اززعفران اولین ترکیبی بود که حس را به خود جلب کرد. این آغاز جسورانه، وعده یک تجربه هیجانانگیز را میداد. به مرور زمان، رایحه به سمت دلانگیزی از ترکیب رزین و بنزویین و بنفشه سیاه سوق پیدا کرد. رایحهای که به زبان بیزبان پیغام استقامت و قدرت میداد.
مرد به اطراف نگاهی انداخت و حس کرد که در دل جنگلی از چوبهای سرسبز قرار دارد. عطر دارک ربل رایدر جان وارواتوس، با نتهای پایه چرم روسی و کاکائوی گرم، تصویری از شلواری چرمینی میساخت که در برابر بادهای سرد محافظت میکند. صدای خشخش برگها زیر پاهایش در ذهنش تداعی شد.
او با خود اندیشید که این عطر، همچون قصهای از ماجراجوییهایی که هرگز فراموش نمیشوند، دارای لایههای پیچیده و جذابیتهای نهفته است. رایحهای گرم و دلنشین که با وجود شیرینی ملایمش، به هیچ وجه به سمت کودکانگی نمیرود. مرد به این نتیجه رسید که این عطر میتواند همراهی عالی برای شبهای سرد زمستانی باشد.
اما همانطور که عطر روی پوستش به مرور کمرنگ شد، او نگران ماندگاری این رایحه شگفتانگیز شد. در نهایت، عطر دارک ربل رایدر جان وارواتوس انتخابی بود که نه تنها رایحهای فوقالعاده ارائه میکرد، بلکه داستانی از جسارت و ماجراجویی را نیز با خود به ارمغان میآورد. برای او، این عطر به معنای سفری به دل داستانهای ناشناخته و خاطرهانگیز بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب