ناموجود
شبهای سرد زمستان در کوچه پس کوچههای تهران همیشه برای مریم یادآور خاطراتی دور و نزدیک بود. او که به تازگی تصمیم گرفته بود خودش را با دنیای جدیدی از عطرها آشنا کند، به دنبال چیزی بود که بتواند او را به عمق احساسی خاص ببرد. در یکی از همین روزها به یک فروشگاه کوچک و دلنشین عطر فروشی وارد شد. آنجا بود که برای اولین بار با عطر دهن آمبر الرحاب آشنا شد.
عطر دهن آمبر الرحاب از آن دسته عطرهایی بود که حضورش را به سرعت در اطراف احساس میکردید. رایحهای گرم و دلچسب که در همان برخورد اول، قلب و ذهن مریم را به تسخیر کشید. این عطر بر پایه ترکیباتی از کهربا و عود طراحی شده بود و ترکیب این رایحهها چیزی بود که مریم به دنبال آن بود؛ رایحهای غنی و عمیق که میتوانست او را به دنیایی دورتر ببرد.
مریم وقتی شیشه زیبای این عطر را در دست گرفت، احساس میکرد که داستانی در پشت هر پاف وجود دارد. داستانی که با هر بار استفاده از این عطر، او را به سفری معنوی و رویایی میبرد. در همان لحظه دریافت که این عطر میتواند برای هر دو جنس مرد و زن مناسب باشد؛ یک رایحه مشترک که به زیبایی نشان دهنده هنر عطرسازی شرکت الرحاب بود.
زمانی که مریم برای اولین بار عطر دهن آمبر الرحاب را بر روی پوست خود اعمال کرد، حس کرد گویی گرمابی از احساسات درون او جاری شد. او به خانه برگشت و در هر قطرهای از این عطر، احساس آرامش و اعتماد به نفس را تجربه کرد. این عطر نه تنها به زینت روزهای او تبدیل شد، بلکه آغازگر فصلی جدید از زندگیاش بود؛ فصلی که دنیای عطرها را بازتر و خوشبوتر از همیشه برای او کرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب