ناموجود
در قلب شهر شلوغ و پرتلاطم تهران، جایی که زمان گویا با سرعتی دوچندان میگذرد، عباس مردی که به عنوان یک معمار معروف شناخته میشود زندگی میکند. او همیشه به دنبال راهی برای فرار از تکرار و یکنواختی روزمره خود بود. اما یک روز همهچیز تغییر کرد.
در یک روز جمعه، عباس به توصیه یکی از دوستانش به یک فروشگاه عطر معروف در جنوب شهر رفت. او همیشه از طرفداران عطرهای خاص و منحصربهفرد بود، اما هیچگاه عطر مناسب خود را پیدا نکرده بود. در آنجا با عطر دمی لون سیل پرفیوم آشنا شد. این عطر با رایحهای که ترنجِ نارنگی و شیرینی خرمالو در نتهای ابتدایی دارد، حسی از تازگی و نشاط را برای او به ارمغان آورد.
وقتی عباس بوی ملایم و دلپذیر پتچولی را در نتهای میانی استشمام کرد، نمیتوانست از تحسین کردن این اثر هنری بازایستد. در حالی که نتهای پایه با ترکیبی جذاب از چوب و مشک او را در آغوش گرفته بودند، او احساس کرد که در دنیایی دیگر سیر میکند. این دنیای جدید، او را از اضطرابها و دغدغههای روزانه رهایی بخشید.
به دفعات از دوستان و همکارانش شنیده بود که چقدر آن روزها با اعتمادبهنفس و آرامش بیشتری کار میکند. عباس از اینکه عطر دمی لون سیل پرفیوم توانسته بود تاثیری چنین شگرف بر روحیهاش بگذارد، شگفتزده بود. رایحه شیرین و مرکباتی این عطر، همچون پلی به سوی لحظات ناب و بیزمانی بود که همواره آرزویش را داشت.
عطر دمی لون سیل پرفیوم حالا تبدیل به بخشی از هویت عباس شده بود. او هر روز صبح با اشتیاق آن را بر روی پوست خود اسپری میکرد و با هر استشمام، باز هم حس میکرد جهان را از نو کشف کرده است. این عطر نه تنها نشان از سلیقهای ممتاز بلکه نمادی از انسجام، تازگی و شوری بود که در زندگی جدیدش جاری بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب