در یک عصر دلانگیز پاییزی، وقتی خورشید آرام آرام پشت کوهها فرو میرفت، سارا تصمیم گرفت به محفل دوستانهای که هر هفته با دوستانش داشتند برود. او در آینه نگاهی به خود انداخت. لباس زیبایش آماده بود؛ اما چیزی کم داشت؛ رایحهای که حضورش را خاصتر کند. دستش به سمت عطر داربی کلاب هاوس گلد آرماف رفت که همیشه جایگاه ویژهای در قلبش داشت.
با اولین اسپری عطر داربی کلاب هاوس گلد آرماف، فضای اتاق با بوی دلپذیر و منحصر به فردی از انگور سیاه، ترنج و نارنگی پر شد. رایحهای که به او حس اعتماد به نفس و طراوت میبخشید. این عطر نه تنها به خاطر نامش، بلکه بخاطر ترکیب هنرمندانهاش در میان بانوان جای ویژهای دارد.
با گذشت زمان و فاصله گرفتن از خانه، بوی یاسمن و مریم حضورش را بیشتر متمایز کرد. این ترکیب میانی با ظرافت هرچه تمامتر بر روی لباسش نقش بسته بود و اطرافیان را مجذوب خود میکرد. در طول مسیر، هر بار که باد ملایم میوزید، رایحهاش با حس آرامشبخشی در هوا پراکنده میشد.
به محض رسیدن به محل ملاقات، سارا متوجه نگاه تحسینآمیز دوستانش شد. همگی از رایحه روحنواز و تازهاش تعریف میکردند. پایههای عطری مانند وانیل و دانه تونکا، همراه با گرمای دلنشین کشمران، حسی از شیکی و شکوه را به او میدادند که همچون لباسی نامرئی او را در میان جمع برجستهتر میکرد.
عطر داربی کلاب هاوس گلد آرماف، نبود یک همراه ساده؛ بلکه قصهای از زنانگی و جذابیت بود که شب سارا را به یادماندنی کرد. عطری که ترکیباتش همچون یک نقاشی استادانه بر بوم زندگیاش نقش بسته بود و هر لحظه، گوشهای از داستان او را روایت میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب