ناموجود
در شهر کوچکی که عطرهای متنوع و خاصی به فروش میرسید، مردی به نام علی زندگی میکرد که عشق وافری به عطرها داشت. او همیشه به دنبال رایحهای بود که شخصیتش را به بهترین نحو ممکن به نمایش بگذارد. یک روز در یکی از مغازههای محلی، علی با عطر دریمز من کریس آدامز آشنا شد.
این عطر، با ترکیب شگفتانگیزی از نتهای مرکباتی که شامل لیمو و برگاموت بودند، شروع میشد. علی وقتی اولین اسپری از این عطر را روی مچ دستش زد، احساس تازگی و انرژی کرد. او بلافاصله به یاد روزهای آفتابی و سفرهای طولانی که همیشه آرزویشان را داشت، افتاد.
با گذشت زمان و فرو نشستن نتهای اولیه، رایحهی گل یاسمین در میانه خود را نشان داد. رایحهای که آرامش خاصی به علی بخشید و او را به یاد باغهای پر از گل دوران کودکیاش انداخت.
اما سحر واقعی عطر دریمز من کریس آدامز در نتهای پایهاش نهفته بود. وتیور، چرم و مشک در انتها اضطراب روزمره را از او دور کردند و حس جسورانهای به او دادند. حالا علی با هر باری که این عطر را استفاده میکرد، احساس میکرد میتواند به همهی رویاهایش دست پیدا کند.
علی از آن روز به بعد، هر بار که به جایی میرفت و از این عطر استفاده میکرد، مورد توجه و تحسین قرار میگرفت. دوستان و همکارانش همیشه از او میپرسیدند که نام این عطر چیست و او با افتخار میگفت: دریمز من کریس آدامز. این عطر نه تنها رایحهای دلنشین داشت، بلکه داستان و حسی از رویاهای محققشده را در دل خود جای داده بود. برای علی، عطر دریمز من کریس آدامز چیزی بیش از یک عطر بود؛ شروع سفری به سوی رویاهایی که روزی در ذهنش میپروراند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب