Designer
Perfumer
Gender
سال عرضه
ناموجود
در یکی از روزهای گرم تابستان، نسیم خنک عطر درانک زفران بُرنتواِستَنداوْت در فضای کافهای کوچک پیچیده بود. سارا کنار پنجره نشسته بود و نگاهی به بیرون میانداخت. اما وقتی نگاهش به میز روبرو افتاد، چشمهایش به مردی گره خورد که با آرامش خاصی فنجان قهوهاش را مینوشید.
مرد لبخندی به لب داشت و دقیقاً میدانست که زیر نظر است. سارا برای لحظهای که او به طرفش نگاه کرد، سرش را پایین انداخت و سعی کرد به نوشیدنیاش تمرکز کند. اما در دلش احساس عجیبی داشت؛ شاید ترکیبی از بوی آلو و کنیاک که با هر نفس، او را به عالمی دیگر میبرد.
مرد آرام از جایش بلند شد و به سوی سارا آمد. او مدعیانه دستاش را به سمت شات گذاشت اما مرد به نرمی لیوان را برداشت. سارا با دقت حرکات او را دنبال میکرد. او شات را به سمت لبهایش برد، درست در جایی که نشانی از رژ لب سارا باقی مانده بود، و جرعهای نوشید.
بوی زعفران، چرم و قهوه با هم آمیخته بود؛ عطری که توسط عطرساز مشهور، Honorine Blanc خلق شده بود. ترکیب این رایحهها در عطر درانک زفران بُرنتواِستَنداوْت حال و هوای متفاوتی به محیط میداد. پایههای وانیل، مشک و پاچولی اندونزیایی این عطر را به اثری ماندگار تبدیل کرده بود.
غافل از این که هر دو در میان این عطر و داستانی که با آن آغاز شده بود، گرفتار شده بودند، مرد و سارا هر کدام در اندیشه خود فرو رفتند. برای سارا، عطر درانک زفران بُرنتواِستَنداوْت چیزی بیش از یک رایحه ساده بود؛ پلی به عالم خیالانگیزی که هر لحظه او را به کشف بیشتر دعوت میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب