در دل یک روز سرد پاییزی، وقتی برگهای زرد و قرمز به آرامی از شاخهها جدا میشدند، مردی در خیابانهای پاریس قدم میزد. او نامش ژولین بود؛ یک متخصص عطر که به دنبال کشف رایحهای خاص برای خود بود. روزها و شاید هفتهها به جستجویش گذشت، اما همچنان عطر ایدهآلش را نیافته بود. تا اینکه روزی به بوتیک کوچک و دنجی وارد شد که مخصوص فروش عطرهای نیش و خاص بود.
ژولین با ورود به بوتیک، بلافاصله عطر درای وود اوت فرگرنس کمپانی اچ اف سی توجهش را جلب کرد. این عطر مردانه با ترکیبی جذاب از نتهای چوبی و گیاهی، حس تازگی را به همراه داشت. او در اولین برخورد با نتهای بالایی مریمگلی، فلفل سیاه و ترنج، شگفتزده شد. ترکیب این نتها به مانند یک موسیقی هماهنگ و آرامشبخش بود که ذهنش را مملو از حس کنجکاوی کرد.
با گذر زمان، رایحههای میانی لادن، بخور و مشک به آرامی ظاهر شدند. ژولین حس میکرد که این نتها همچون یک سفر به دنیای دور، او را در آغوش میگیرند و گرمای دلنشینی به او میبخشند. اما آنچه که او را واقعاً جذب کرد، نتهای پایه این عطر بود. عنبر کریستال، پچولی و وتیور همگی به گونهای در هم تنیده بودند که یک پایهی محکم و عمیق برای این عطر میساختند.
عطر درای وود اوت فرگرنس کمپانی اچ اف سی، با ترکیبات منحصر به فردش، نه تنها لحظاتی خاطرهانگیز را برای ژولین به ارمغان آورد، بلکه او را به دنیایی از خلاقیت و زیباییهای نامرئی دعوت کرد. او سرانجام عطری که به دنبالش بود را پیدا کرد. عطری که همچون آینهای از شخصیتش بود؛ پیچیده، شیک و جاودانه. و از آن روز به بعد، هر بار که از این عطر خاص استفاده میکرد، لحظات حضور در آن بوتیک کوچک و کشف شگفتانگیزی که داشت را به یاد میآورد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب