ناموجود
در یکی از روزهای آرام بهاری، وقتی نسیم صبحگاهی با لطافت بر چهره مینشست، مردی به نام آرمان تصمیم گرفت تجربهای نو را از سر بگیرد. او در جستجوی عطری بود که شخصیتش را به بهترین شکل نمایان سازد. در این مسیر، با عطر دان هیل بلک الفرد دانهیل آشنا شد. عطری که با ورود به دنیای او، داستانی جدید را آغاز کرد.
آرمان در اولین استفاده از این عطر، احساس کرد که در فضای جنگلی و آرامشی از نتهای معطر و چوبی غرق شده است. نت اولیهی این عطر، گزنه، او را به یاد روزی در دل طبیعت انداخت؛ لحظهای که تنها صدای پرندگان و وزش باد، در هم آمیخته بود.
در ادامه، با استشمام نتهای میانی اسطوخودوس و یاس، حس تازگی و ملایمت را درون خود احساس کرد. هر بوی از این عطر مثل صفحهای از کتابی بود که داستانی جدید را روایت میکرد. آرمان متوجه شد که این عطر، نه تنها شخصیت پویا و جسورانهای به او میبخشد، بلکه رمز و رازهای نهفتهای به همراه دارد که هر بار با روایتی تازه او را شگفت زده میکند.
پس از گذشت زمان، نتهای پایانی چرم، چوب گایاک و سدر ویرجینیا، او را به فضایی مردانه و اصیل هدایت کرد. عطر دان هیل بلک الفرد دانهیل با این ترکیب بینظیر، در دل آرمان جا باز کرد. او احساس میکرد که عطری را یافته که کاملاً با شخصیت و سبک زندگیاش همخوانی دارد.
آرمان دیگر نمیتوانست روزی را بدون این عطر آغاز کند. این عطر بهگونهای با زندگی او پیوند خورده بود که هر جا میرفت، حضوری به یادماندنی از خود به جای میگذاشت. چه در لحظات کاری و چه در جمع دوستان، همیشه مورد تحسین و تعریف بود. این معجزهی عطر دان هیل بلک الفرد دانهیل بود؛ عطری که ورای زمان و مکان، تجربهای فراموشنشدنی برای او فراهم کرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب