ناموجود
در یک صبح بهاری، الهه، با لبخند و قدمهای محکم، به خیابانهای پر از جنبوجوش شهر قدم گذاشت. بوی لطیف شکوفهها و صدای پرندگان او را به وجد آورده بودند. اما چیزی در روز او کم بود. او به سمت مغازه کوچک عطر فروشی سر کوچه رفت. نور خورشید بر روی ویترین میتابید و نامی که توجه او را جلب کرد: عطر او فرش ته دو گروسلا آنجل شلسر. او به آرامی وارد مغازه شد و به سرعت به دنبال رایحههای جدید گشت.
فروشنده با لبخندی پذیراییاش کرد و عطر او فرش ته دو گروسلا آنجل شلسر را به او معرفی کرد. نُت آغازین گریپفروت و نرولی او را با طراوتشان شگفتزده کردند. این عطر به تازهترین کلکسیون آنجل شلسر تعلق داشت و ترکیبی از طراوت مرکبات و رایحههای گلهای بهاری بود. او تنها یک اسپری بر روی مچ دستش زد و به آرامی رایحه آن را حس کرد. حس تازگیِ سبز و گلهای دره به نسیم دلانگیزی مبدل شدند که او را به دشتهای سرسبز مدیترانه بردند.
در قلب عطر، نتهای شاداب انگور سیاه و هلو با فریزیا و مگنولیا همآوایی دلنشینی داشتند. او میتوانست حس کند که این ترکیب عصارهای از جشنوارهای میان گلهای رنگارنگ و میوههای تازه است. هر نفس، حس زندگی و شادی بیشتری به او میداد و انرژی روزش را دوچندان میکرد.
با گذر زمان، رایحه به سوی نُتهای پایهاش میرفت. چای سیاه، مشک و سدر در لایههای پایینی عطر، حس آرامشی عمیق و گرم را به او القا کردند. او احساس کرد این عطر نمادی از پیوند زیبایی، شور و آرامش در زندگیاش است.
وقتی از مغازه خارج شد، نسیم بهاری بار دیگر او را در آغوش گرفت. او با خود فکر کرد که این عطر تنها یک شیء نیست؛ بلکه جادوی کوچکی است که میتواند هر لحظه زندگی را به یک داستان بیپایان تبدیل کند. عطر او فرش ته دو گروسلا آنجل شلسر حالا همراه او بود و هر قدمش را مملو از طراوت و زیبایی کرده بود.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی