در یک روز آفتابی زمستانی، هوای سرد خیابان پر از طراوت و تازگی بود. مردی جوان با ظاهری مرتب و لبخندی دلنشین، از کنار فروشگاهی عبور کرد که شیشههای بزرگ آن با نور طلایی خورشید میدرخشیدند. بوی گرم و دلپذیر عطرها از میان درب باز فروشگاه به مشام میرسید. او به سمت عطرها کشیده شد و وارد فروشگاه شد.
پس از چند دقیقه جستجو در میان شیشههای رنگارنگ، یک عطر خاص توجهش را جلب کرد: عطر ایجپشن انجل الکساندریا فراگرنسز. این عطر با شیشهای شیک و جذاب، او را به خود فراخواند. هنگامی که برای اولین بار بوی آن را حس کرد، احساس کرد وارد دنیایی دیگر شده است.
نتهای ابتدایی عطر از سدر ویرجینیا و رام شکل گرفتهاند؛ رایحهای که حس شجاعت و قدرت را به او میداد. با گذر زمان، نتهای میانی پدیدار شدند – پچولی، میوههای خشک و جوز هندی. ترکیبی از گرما و لطافت که یادآور تجربههای شیرین و خاطرهانگیز بود. او در این لحظه غرق در خاطرات سفرهایش به سرزمینهای دور و فرهنگهای کهن شد.
نتهای پایانی عطر با حس شیرینی و لطافت وانیل و یاسمین پدیدار شدند. حس آرامش و صلحی که این نتها به او دادند، همانند نسیمی ملایم و آرام بخش بود. عطر ایجپشن انجل الکساندریا فراگرنسز مانند داستانی از گذر زمان بود که هر لایهاش داستانی تازه را روایت میکرد.
او میدانست که این عطر چیزی فراتر از یک رایحه معمولی است. این عطر، تصویری از یک ماهیت غنی و پیچیده بود که قدرت، لطافت و آرامش را در خود ترکیب میکرد. با لبخندی رضایتبخش، شیشه را خریداری کرد و به سوی روزهای تازهای که در انتظارش بود، قدم برداشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب