در یک شب دلانگیز پاییزی، زمانی که برگها به آرامی در حال رقصیدن بودند، دختری به نام لیلا در حالی که در خیابانی خلوت قدم میزد، به عطر امبر دیوانه فکر میکرد. این عطر که به تازگی معرفی شده بود، او را به یاد لحظات خاصی از گذشته میانداخت. نام این عطر به معنای روح آتش بود و نوید مستقل بودن و امیدواری را میداد.
با هر قدم، بوی میوههای تازهای چون تمشک و سیب، او را محصور میکرد. این رایحه طراوت و تازگی را به او هدیه میداد و یادآور لحظاتی بود که در میان باغی همراه با دوستانش میخندید. لیلا با خود میاندیشید که عطر امبر دیوانه چگونه با ترکیبی از رایحههای گلهای رز، بنفشه و یاس توانسته قلب او را تسخیر کند. این عطر مانند جادویی عمل میکرد که او را به دنیایی از خاطرات شیرین و پر از عشق میبرد.
در هنگام عبور از میان درختان کاج، بوی مشک و وانیل در هوا میپیچید. این ترکیب گرم و دلنشین حافظهاش را از روزهایی پر از آرامش و امنیت زنده کرد. لیلا به تناسب بین رایحههای سبز و چوبی این عطر حساس بود و این دقیقا همان چیزی بود که او را به امبر دیوانه وابسته تر میکرد.
وقتی به خانه رسید، دوباره بطری عطر را در دستش گرفت و بر روی پوستش اسپری کرد. رایحه خوشایند این عطر، اتاقش را پر کرد. او با لبخندی بر لب، دانست که عطر نه تنها بویی بوده است که او را مجذوب خود کرده، بلکه داستان زندگیاش را نیز در بر داشته است. این عطر یادآور شادیها، عشقها و لحظات بیپایان زندگیاش بوده است. در هر کجا که میرفت، احساس اعتماد به نفس و انگیزهای تازه درونش جاری میشد.
سایر تلفظها: امبر دیوانه, امبر دیوونه, امبر دیوُنه, امبر دِیوُنه, امبره دیوانه, امبره دیوونه, امبره دیوُنه, امبره دِیوُنه, ایمبر دیوانه, ایمبر دیوونه, ایمبر دیوُنه, ایمبر دِیوُنه, ایمبره دیوانه, ایمبره دیوونه, ایمبره دیوُنه, ایمبره دِیوُنه
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی