در یکی از خیابانهای شلوغ تهران، محمد به دنبال عطری بود که بتواند بخشی از شخصیت پرشور و هیجانانگیزش را به دیگران منتقل کند. او همیشه اعتقاد داشت که هر عطر داستانی دارد و این بار، داستان عطر امپرور اینتنس اوتوری توجهاش را جلب کرده بود.
وقتی وارد فروشگاه عطرفروشی شد، بین شیشههای عطر رنگارنگ و با برندهای مختلفی روبرو شد. اما نگاهش به شیشهای با طراحی زیبا و اسم امپرور اینتنس اوتوری خیره شد. نام این عطر همانطور که از معنای آن بر میآمد، احساساتی از شکوه و قدرت را به ذهن متبادر میکرد. حس کنجکاوی محمد تحریک شد و تصمیم گرفت تا با یک اسپری، رایحهی جذاب آن را تجربه کند.
عطر امپرور اینتنس اوتوری، با گروه بویایی شرقیاش، بلافاصله تاثیر خود را گذاشت. این رایحه ترکیبی از وانیل و ادویههای گرم بود که به شکلی هماهنگ با هم آمیخته شده بودند. او با بوییدن این عطر، خود را در دنیایی از شگفتی و جذابیت دید؛ جایی که هر لحظهاش پراز انرژی و ماجراجویی بود.
محمد به وضوح میدانست که این عطر چیزی فراتر از یک رایحه معمولی است. امپرور اینتنس اوتوری همان چیزی بود که به او اطمینان میداد در هر جمعی به عنوان فردی با اعتماد به نفس و کاریزماتیک ظاهر شود. از فروشنده خواست تا جعبه کوچکی از این عطر را برایش بستهبندی کند. با خودش فکر کرد که این عطر میتواند شروع یک داستان جدید و هیجانانگیز در زندگی او باشد.
وقتی از فروشگاه بیرون آمد، نسیم ملایمی بوی عطر را به اطراف پراکنده کرد و لبخندی روی لبانش نشست. او با خود گفت: این همان حسی است که همیشه دنبالش بودم.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب