شب تابستانی، وقتی نسیم خنکی در خیابانهای خالی شهر میوزید، لیلا برای مهمانی دوستانهای در حال آماده شدن بود. او همیشه دوست داشت با ورودش به هر جمعی، حال و هوای خاصی به فضا بیاورد. راه که میرفت، صدای قدمهایش روی کفپوش چوبی مانند نتهای موسیقی طنینانداز میشد. اما چیزی که بیشتر از همه اهمیت داشت، عطر امپرس شان جان بود که به تازگی خریده بود.
این عطر با تلفیق رایحههای مرکباتی و میوهای، جادویی را در خود نهفته داشت. نتهای آغازینش مثل ترکیب لیموی تازه، ستاره میوه و پرتقال ماندارین، طراوتی بینظیر به او میدادند. با هر پاف از عطر امپرس شان جان، احساس میکرد بالهایش را باز کرده و آماده پرواز است.
لیلا که وارد مهمانی شد، توجه همه را به خود جلب کرد. رایحههای میانی عطر، از تمشک و گل صدتومانی گرفته تا چاشنی هل و مشک ملو، او را محصور کرده بودند. هر کسی که از کنارش عبور میکرد، با لبخندی ملیح به استقبال رایحه دلپذیرش میرفت.
اوج جادوی این عطر در نتهای پایانیاش بود، جایی که وانیل و چوب صندل با شکوهی خاص، خودنمایی میکردند. حتی در گوشههای دورتر اتاق نیز رایحه کارامل کریستالی و مشک، حضوری نرم و پودری داشتند که همه جا را پر از حس صمیمیت کرده بود.
لیلا در میان دوستانش نشسته بود و به گفتوگوهای صمیمی گوش میداد. رایحه ملایم عطرش با او همراه بود و همه غرق در جذابیت و زیبایی خاص آن بودند. او با خنده میگفت: این شَن جان نه تنها یک عطر، بلکه یک روحیه است. و چه کسی میتوانست این را انکار کند؟ شان جان بهراستی با خلق چنین عطری، امپراطوری خاصی در دل زنان ایجاد کرده بود.
سایر تلفظها: امپرس شان جان, امپرس سین جان, امپرس شون جان, امپرس سیان جان, امپرس سئون جان, امپرسس شان جان, امپرسس سین جان, امپرسس شون جان, امپرسس سیان جان, امپرسس سئون جان, امپریس شان جان, امپریس سین جان, امپریس شون جان, امپریس سیان جان, امپریس سئون جان, ایمپرس شان جان, ایمپرس سین جان, ایمپرس شون جان, ایمپرس سیان جان, ایمپرس سئون جان
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی