ناموجود
در دل شهر شلوغی که همه جا بوی زمستان و باران میداد، نوید با قدمهای آهسته و محکم به سمت کافه کوچکی میرفت. این کافه، جایی بود که او همیشه پس از یک روز کاری سخت به آنجا پناه میبرد. اما امروز چیزی او را متفاوت میکرد. امروز، او برای اولین بار از عطر انسان ساتین جورجیو آرمانی استفاده کرده بود.
این عطر، با رایحههای گرم و ادویهای خود، حس خاصی به نوید میداد؛ حس قدرت و اعتماد به نفس. انگار که در هر قدمی که برمیداشت، داستانی جدید مینوشت. همکارانش در اولین برخورد با او متوجه تغییر در شخصیت او شده بودند. رایحه عطر انسان ساتین جورجیو آرمانی بهمانند سرآغاز یک سینفونی جذاب و دلنشین بود.
وقتی وارد کافه شد، بوی قهوه تازه دمکشیده با رایحه چوبی و اسپایسی عطرش ترکیب شد و همه نگاهها به سمت او چرخید. گارسون کافه با لبخند گفت: امروز عطر شما حال و هوای اینجا را تغییر داده است. نوید با خندهای پاسخ داد و گفت که این جادوی عطر انسان ساتین جورجیو آرمانی است. رایحه آمبر و وانیل در آن چنان هنرمندانه در هم تنیده شده بود که حس داستانگویی خود را به او القاء میکرد.
این عطر نه تنها برای نوید، بلکه برای هر کسی که به دنبال تجربهای متفاوت و خاص است، انتخابی بینظیر محسوب میشود. شاید به همین دلیل باشد که این عطر چنین محبوبیتی پیدا کرده و در دل بسیاری جای دارد. وقتی از کافه خارج شد، باران آرام آرام میبارید، اما رایحه گرم و دلنشین عطرش، او را همچنان در گرما و آرامش یک داستان شیرین نگه میداشت.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی