English Daisy Yardley

توضیحات

در یک روز بهاری زیبا که نسیمی ملایم و خنک در هوا جریان داشت، ماریا تصمیم گرفت به باغ گل‌های شهر برود. او همیشه از ترکیب رنگ‌ها و عطر گل‌ها در این باغ نشاط خاصی می‌گرفت. با قدم زدن در میان گل‌های رنگارنگ، ناگهان به خاطره‌ای از دوران کودکی‌اش افتاد. دوران بی‌دغدغه‌ای که مادرش همیشه با عطرهای خوشبو او را شاد می‌کرد.

یکی از این عطرها، عطر اینگلیش دیزی یاردلی بود؛ عطری که بوی لطیف آن هنوز هم ماریا را از دنیای امروز به گذشته‌های شیرینش می‌برد. این عطر با رایحه‌های تازه‌ای از برگ‌های سبز و سیب آغاز می‌شود. هر بار که ماریا این عطر را حس می‌کرد، انگار در دل طبیعت گام می‌زند. برفراز گل‌های زنبق و رز سفید، رایحه این عطر در قلبش جای داشت و آرامشی وصف‌ناپذیر برایش به ارمغان می‌آورد.

ماریا با هر استشمام از این عطر، بوی چوب صندل و مشک را در انتها حس می‌کرد؛ ترکیبی که به همان زیبایی که آغاز شده بود، تمام می‌شد. عطر اینگلیش دیزی یاردلی همواره یکی از بهترین انتخاب‌ها برای زنانی بود که به دنبال عطری بودند که حس طبیعی و اصیل را به آنها القا کند.

در مسیر بازگشت از باغ، ماریا تصمیم گرفت یک بطری از اینگلیش دیزی یاردلی را برای خودش هدیه بگیرد. او می‌دانست که با هر بار استفاده از این عطر می‌تواند لحظات زیبا و شاد گذشته‌اش را دوباره تجربه کند. به این ترتیب، این عطر نه تنها برایش یک خوشبوکننده بلکه پلی به گذشته‌اش بود که هر لحظه او را به یاد خاطرات زیبایش می‌انداخت.