ناموجود
در یکی از روزهای خنک بهاری، نسیم ملایمی از سمت باغ بزرگ انتهای خیابان میوزید. نسترن، در حالی که با لباس تابستانی رنگارنگش در باغ قدم میزد، به دنبال یافتن زیباییهای جدید بود. او عاشق گلها و رایحههای دلپذیری بود که در هوا پراکنده میشدند. ناگهان بویی مدهوشکننده به مشامش رسید که نمیتوانست جلوی کنجکاویاش را بگیرد.
این عطر از گوشهای از باغ میآمد. به دنبال عطر رفت و به گروهی از گلهای سفید یاسمن و مریم رسید که با نور خورشید درخشانتر مینمودند. بوی یاسمن، او را به یاد عطر اجمل انداخت که تازگی اش را با خود داشت. همان عطری که به تازگی هدیه گرفته بود: Entice Her از برند معروف اجمل.
نسترن به یاد آورد که با اولین اسپری از این عطر، حس تازگی مرکبات تازهچیده شده، یعنی پرتقال ماندارین و لیموی آمالفی، او را فرا گرفت. لحظهای انگار در باغهای مرکبات مدیترانهای قدم میزد. همچنان که روز میگذشت، رایحه آرامشبخش گلهای یاسمن و مریم به او آرامش خاصی میداد. در پایان روز، گرمای چوب صندل و سدر و مشک به روی پوستش باقی مانده و او را به یاد لحظات خوب روز میانداخت.
عطر اجمل، به زیبایی و اعتماد به نفس او افزود. Entice Her، تجربهای از عطر کلاسیک و مدرن را در هم آمیخته بود. نسترن آن روز دانست که این عطر، نمادی از زیبایی و اعتماد به نفس هر زن مدرن است؛ عطری که میتواند در هر لحظه و هر روز همراهیاش کند و جلوهای از زنانگی و قدرت را به نمایش بگذارد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی