ناموجود
در یکی از روزهای زیبای بهاری، وقتی اولین نسیم صبحگاهی آرام از روی زمین پوشیده از شکوفه عبور میکرد، ماجرایی شگفتانگیز آغاز شد. در باغی سرسبز و شاداب، جوانی به نام آیدین در حال پرسه زدن بود. او به دنبال عطر خاصی بود که در میان گلی که تا به حال ندیده بود، پنهان شده بود. همه آن صبح دل انگیز، او بیوقفه به دنبال چیزی گشت که ذهنش را به خود مشغول کرده بود.
آیدین، که عطرشناس ماهری بود، هر بویی را با دقت میشناخت و لحظهای بود که از بویاییش برای پیدا کردن آن جادوی ناملموس بهره میبرد. سرانجام، او به گوشهای از باغ رسید که رایحهای بینهایت دلنشین و متفاوت به مشامش میرسید. آنجا بود که برای اولین بار با عطر ارغوان آتلیه ربلو آشنا شد.
زیر درختان پرشکوفه، این عطر با جادویی سرشار از گلهای بهاری و طبیعت سرسبز برپا شده بود. عطر ارغوان آتلیه ربلو او را به میان دنیایی از شکوفههای لطیف و عاشقانه برد؛ درست مانند زمزمهای که در باد نجوا میشد. رایحه بالایی این عطر، گیاهان یشمی همراه با میوههای زرد شیرین بود که به خوبی میرقصیدند.
نتهای میانی عطر ارغوان آتلیه ربلو غرق در بوی شکوفههای بهاری بودند، گویی طبیعت برای بیداری دوبارهاش جشن گرفته است. گل زنبق فریبنده و گل صد تومانی در هماهنگی کاملی بودند. این عطر با گرمی آفتاب و محبت دلنشینش احساسات را به جوش میآورد.
در پایان، آیدین متوجه شد که این عطر چیزی بیشتر از یک عطر است. ارغوان سفری بود به دنیایی افسونگر و خاطراتی فراموشناشدنی. او با خود عهد بست که همیشه این جادوی خوشبو را به همراه داشته باشد، زیرا هر بار که از آن استفاده میکرد، دوباره به آن باغ سحرآمیز بازمیگشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب