ناموجود
شب نزدیک بود و آرامش خاصی در هوا موج میزد. احساس میشد که لحظاتی جادویی در شرف وقوع است. آرش، که به تازگی عطر دوستداشتنی و متفاوتی را کشف کرده بود، تصمیم گرفت از آن برای اولین بار در یک مهمانی خاص استفاده کند. عطر اِتِ سوواژ الکساندریا فرگرنسز به دستش رسید و او از بوی خوش آن مشعوف بود.
اولین بار که آرش درب عطر را باز کرد، حس تازهای از بوی ترنج کالابری به مشامش رسید. این رایحه ابتدایی، حس شادابی و طراوتی را به او القا کرد که به سرعت فضای اطرافش را پر کرد. با گذشت زمان بوی تند و تازۀ فلفل سیچوان، رازیانه ستارهای و جوز هندی به آرامی در فضا گسترش یافتند. این ترکیبها حس گرما و هیجانی خاص به او میبخشید.
با فرارسیدن شب و تشدید فضای صمیمی و دوستانه، آرش متوجه شد که شخصیت برجستهاش با هر نفس از عطر اِتِ سوواژ الکساندریا فرگرنسز متبلور میشود. همگان از حضور او به لذت آمده بودند. بوی کهربا و وانیل در پایه عطر، همچون سایههایی نرم و گرم، فضای جمع را در آغوش کشید.
آن شب برای آرش به یادماندنی شد. هر بار که کسی از کنار او عبور میکرد، نگاهی تحسینبرانگیز نثارش میکرد. عطر اِتِ سوواژ الکساندریا فرگرنسز نه تنها حضور جادویی آرش را تقویت کرد، بلکه با پخش بویی منحصر به فرد و بینظیر، تمامی حسهای او را بیدار کرد. آن شب به همه نشان داد که چگونه یک عطر میتواند شبنشینی را به تجربهای فراموشنشدنی تبدیل کند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب