شبی سرد و مهآلود بود. در خیابانهای خلوت شهر، زنی جوان با لباسی مشکی و شالی قرمز از کنار میدان عبور میکرد. او در جستجوی چیزی خاص بود؛ چیزی که حس ناگفتهای از اشتیاق را بیدار کند. نگاهش به یک بوتیک عطر و ادکلن در گوشه خیابان افتاد. در حالی که درب چوبی را باز میکرد، بوی عطرهای مختلف در هوا پیچید.
در میان قفسههای متنوع عطرها، عطر یوبای فاویا پاوانلی ژکیتی توجهش را جلب کرد. بطری شفاف و شیک آن، به لطافتی از رنگ های قرمز و صورتی طراحی شده بود. او به آرامی بطری را برداشت. با اولین استشمام، رایحهای از میوههای قرمز، گلابی و پوملو فضای اطرافش را پر کرد. این بوها حس تازگی و نشاطی دلپذیر را زنده میکردند.
با عبوری به لایههای میانی، رایحههای دلنشین زنبق، رز و گلهای سفید به زیبایی نمایان شدند. این ترکیب گلی، نرم و دلپذیر بود. بویی که حسی از ظرافت و زنانگی را انتقال میداد. ناگهان، یاد خاطرات شیرین گذشته افتاد؛ لحظاتی پر از عشق و امید.
لایههای پایانی عطری با گرمای وانیل، کهربا و پچولی در هم تنیده شده بود. بویی که مدتها باقی میماند و هر بار که دم میگرفت، احساسی جدید به ارمغان میآورد. یادآور شبی آرام و پر از ستاره که در کناره دریا گذرانده بود.
عطر یوبای فاویا پاوانلی ژکیتی، گویی برای او ساخته شده بود. در آن لحظه تصمیم گرفت که این عطر را به مجموعهاش اضافه کند. اثری از جادوی خاص عطرهای شرقی که داستانهای ناشناختهای را با هر بویی برای او روایت میکرد. این عطر نه تنها رایحهای داشت، بلکه روح زندگی بود. تجربهای که هیچگاه فراموش نخواهد شد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف