ناموجود
در یک روز پاییزی که هوا با نسیم ملایمی از عطر برگهای خزان معطر شده بود، لیلا تصمیم گرفت خود را با هدیهای خاص خوشحال کند. او به دنبال چیزی بود که روحش را به شور و نشاط بیاورد و احساس متفاوتی در او ایجاد کند. بعد از کمی جستجو و پرس و جو، به عطر یوفوریا الکساندر برخورد.
از آنجا که لیلا همیشه به دنبال عطرهایی بود که خاطراتی خاص در ذهن به جا بگذارند، تصمیم گرفت این بار عطر یوفوریا الکساندر را امتحان کند. این عطر با گروه بویایی شرقی چوبی، همان حس و حالی را به او هدیه میداد که به دنبالش بود؛ حس زندگی و انرژی.
با اولین اسپری، نتهای آغازین این عطر، شامل لبدانوم، یلانگیلانگ و یاسمن، همچون نسیمی تازه و دلپذیر به مشام میرسیدند. لیلا احساس میکرد در باغی پر از گلهای معطر قدم میزند. کمی بعد، نتهای میانی این عطر شامل پچولی، چرم و سدر، به فضای اطرافش بوی تازگی و اصالتی ویژه میبخشیدند. این حس شیک و مجلل، او را به دنیای دیگری میبرد.
در نهایت، با گذشت زمان، نتهای پایهای عنبر، وانیل و انگور فرنگی به آرامی ظاهر میشدند. این ترکیب نهایی از گرمایی دلنشین و شیرین برخوردار بود که لیلا را در حال و هوایی از شور و شعف فرو میبرد. برای لیلا، این عطر به معنای واقعی احساس شعف و خوشبختی را به همراه داشت، درست مثل نامش، یوفوریا.
عطر یوفوریا الکساندر نه تنها یک بو، بلکه یک تجربه بود؛ تجربهای که او هر روز با اسپری کردنش، حس مثبت و انرژی بیشتری برای روبهرو شدن با چالشهای روزانه میگرفت. او مطمئن بود که زندگی هیچوقت کامل نمیشود، اما با این عطر، همیشه میتواند بهترین خود را احساس کند و آماده هر ماجراجویی جدید باشد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب