ناموجود
در یکی از روزهای زیبای بهاری، آنا در خیابانهای شلوغ نیویورک قدم میزد. هوا تازه و آفتابی بود، و رایحه گلهای شکوفهی گیلاس در هوا پراکنده بود. آنا که از کار روزانه فرار کرده بود، تصمیم گرفت به مغازهای در خیابان پنجم سری بزند تا هدیهای خاص برای روز تولد خود برگزیده کند.
وقتی به ویترین نگاهی انداخت، شیشهی زیبای عطر اِکستراآردینری اسکار د لا رنتا توجه او را جلب کرد. طراحی شفاف و لطیف بطری، او را به یاد داستانهایی آورد که از زیباییهای ظریف طبیعت الهام گرفتهاند. آنا وارد مغازه شد و به سمت عطر رفت.
با اولین اسپری از عطر اِکستراآردینری اسکار د لا رنتا، رایحههای مرکباتی و شکوفههای گیلاس به شکل جادویی در هوا پخش شدند. ترکیب این رایحهها، چون نسیمی تازه، روح آنا را احیا کرد. قلب این عطر، از زیبایی لطیف گل صدتومانی، رز و مگنولیا تشکیل شده بود که حسی از زنانگی و زیبایی طبیعی را القا میکرد.
اما آنچه که بیش از همه او را مسحور کرد، پایهی گرم و چوبی این عطر بود که با وانیل ارکیده و کهربا ترکیب شده بود. عطری که داستانهای کهنه از قبیل افسانههای عاشقانه را یادآوری میکرد و روحی تازه در او میدمید.
آنا متوجه شد که این عطر نه تنها رایحهای لذتبخش دارد، بلکه برای مدت طولانی باقی میماند و مانند لباسی از خاطرات خوش بر تن مینشیند. عطر اِکستراآردینری اسکار د لا رنتا، تبدیل به بخشی جداناپذیر از روزهای بهاری او شد و هر بار که از آن استفاده میکرد، احساس خاصی از شادابی و لذت به او دست میداد.
این عطر نشان داد که چگونه سادگی و زیبایی میتوانند با هم آمیخته شوند و تجربهای خارقالعاده خلق کنند. برای آنا، این عطر نه فقط یک بو، بلکه یک سفر بیپایان بود؛ سفری از گلها به لحظههای زیبای زندگی.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب