در یک بعدازظهر دلانگیز و آرام، آقای مهراد در کافهای دنج و معتدل در حال نوشیدن یک فنجان قهوه بود که سوز نویی به مشامش رسید. این بو، ترکیبی جادویی و دلپذیر از مرکبات و ترنج بود. نگاهی به سمت درب کافه انداخت و چهرهی دوست دیرینهاش را دید که با لبخندی گرم به سمت او میآمد. این بویی بود که مهراد بهخوبی میشناخت؛ بویی خاص و منحصربهفرد از عطر ازرا فیچ ابرکرومبی اند فچ.
عطر ازرا فیچ ابرکرومبی اند فچ با روایح چوبی و آروماتیک، درست همان چیزی بود که هویت خاص خود را به آقای مهراد میبخشید. با اولین اسپری، تازگی مرکبات و ترنج طراوتی بیمانند به او میداد، گویی نسیمی بهاری از میان باغی پرتقالی میگذشت. با گذشت زمان، نتهای میانی عطر با رایحهی اسطوخودوس و چرم اعتدالی گرم و مردانه را به ارمغان میآورد، و در نهایت، عمق و غنای مشک و چوب صندل سکون و استقامتی دلنشین به آن اضافه میکرد.
مهراد به یاد اولین روزی افتاد که این عطر را از دوستی هدیه گرفته بود. چقدر روزهایش از آن زمان پر از شگفتی و تجربههای نو شده بود. با هر باری که این بو را متوجه میشد، به او جسارت و اعتماد به نفس بیشتری میبخشید. او مطمئن بود هر جا که میرفت، این عطر همراهی دلپذیر و جاودان برایش خواهد بود.
مهراد لبخندی زد و بار دیگر در دل گفت: چقدر این عطر ازرا فیچ ابرکرومبی اند فچ به واقعیت نزدیک است! این عطر برای او فراتر از یک تماس معمولی بود، تعاملگرایی از جنس احساسات و خاطرات. او هیچگاه نمیتوانست تصور کند که روزی بدون اثر این بوی خاص آغاز شود. این عطر بخشی از هویتش بود، همانطور که دوست همیشهاش همیشه کنارش بود.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی