روزی از روزهای پاییزی، آسمان به رنگ خاکستری درآمده بود و قطرات باران آرام آرام صدای زندگی را در خیابانهای شهر به گوش میرساندند. سارا، با شال گردن پشمیاش در برابر ویترین فروشگاهی ایستاد. نگاهی به داخل انداخت و عطر فم وینتر زارا چشمش را گرفت. شیشهای زیبا و دلربا که گویا داستانی جدید از فصلها را برایش روایت میکرد.
در آن لحظه، سرمای بیرون ناپدید شد و سارا با این عطر سفری دلنشین به دنیای عطر و طعمهای گرم و شگفتانگیز آغاز کرد. فم وینتر زارا، با نامی که به زیبایی بر شیشه حک شده بود، او را به باغی از گلهای پونی فراخواند. عطر پونی چون لطافت بهاری بود که احساساتش را نوازش میکرد.
قدم به قدم، بهبویی از بوی بادام شیرین در فضای فروشگاه پیچید و حس خوشایندی به سارا دست داد. او عطر فم وینتر زارا را به مشام کشید و رایحه وانیل در پایه، همانند خاطرهای گرم و دلپذیر به یادش آمد. این ترکیب بینظیر از نتهای گلی و آجیلی، فضای سرد بیرون را به گرمای مطبوعی مبدل ساخت.
وقتی به خانه بازگشت، یادآور تجربهای بود که هرگز فراموش نخواهد کرد. عطری که احساسات زمستانی را در میان گرمای واژگانش تسخیر کرده بود. هر بار که از فم وینتر زارا استفاده میکرد، با دنیای جدیدی از عطر و دلپذیری روبرو میشد. این عطر نه تنها به عنوان رایحهای برای زمستان، بلکه به عنوان نمادی از زیباییهای زندگی در هر فصلی برای سارا معنا یافته بود.
سارا هرگاه که به این عطر نگاه میکند، یاد روزی میافتد که فم وینتر زارا به داستان زندگیاش افزوده شد و همچنان با هر پاف، داستانی جدید برایش به ارمغان میآورد. این عطر چیزی بیش از یک رایحه برای اوست؛ این عطر تبدیل به بخشی از خاطرات زمستانیاش شده است.
سایر تلفظها: فم وینتر زارا, فم وینتر زره, فم وینتر زارا, فِم وینتر زارا, فِم وینتر زره, فِم وینتر زارا, فَم وینتر زارا, فَم وینتر زره, فَم وینتر زارا, فِمه وینتر زارا, فِمه وینتر زره, فِمه وینتر زارا, فَمه وینتر زارا, فَمه وینتر زره, فَمه وینتر زارا
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی