ناموجود
در دل شهر شلوغی که همیشه در حرکت است، مردی به نام آرش بود که به دنبال عطری متفاوت میگشت. او میخواست عطری پیدا کند که نه تنها خودش بلکه همه اطرافیانش را تحت تأثیر قرار دهد. روزی در یک فروشگاه عطر فروشی محلی، در بین قفسههای پر از عطر و ادکلن به دنبال چیزی بود که به نظرش منحصربهفرد باشد.
نگاه او بر روی شیشهای شیک و قرمز رنگ ثابت ماند. عطر فرگامو رد لدر سالواتوره فراگامو نامی بود که بر روی برچسب شیشه دیده میشد. بوی آن را امتحان کرد و در همان لحظه احساس کرد که این همان است که همیشه دنبالش بوده است. رایحهای با شادابی ترنج و زنجبیل در شروع و قلبی با گرمای رزمای و یاس، این عطر را به چیزی بیشتر از یک عطر ساده تبدیل میکرد.
آرش هر روز از عطر فرگامو رد لدر سالواتوره فراگامو استفاده میکرد و هر بار بیشتر در تأثیر آن غرق میشد. این عطر نه تنها حس تازگی و طراوت را به او میبخشید، بلکه اعتمادبهنفس بیشتری به او میداد. نتهای پایه چرم و چوب صندل، حس قدرت و مردانگی را در او تقویت میکردند.
این عطر او را به یاد سفری در کوهستانهای ایتالیا میانداخت که در آنجا طبیعت و هنر در هم تنیده بودند. رنگ قرمز شیشه یادآور آتشینترین احساسات و شور ایتالیایی بود که در آن نهفته بود.
هر گاه آرش از خانه خارج میشد، اطمینان داشت که عطر فرگامو رد لدر سالواتوره فراگامو همچنان همراه اوست. این عطر داستان مردی بود که همواره به حس ماجراجویی و اصالت خود افتخار میکرد. او دیگر نمیتوانست زندگی خود را بدون این رایحه تصور کند، چرا که این عطر بخشی از شخصیت او شده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب