ناموجود
شب نزدیک بود، و آسمان به رنگ نارنجی شفق عصر درآمده بود. در یک کافه دنج در حاشیه شهر، میزهایی با صندلیهای چوبی و نوری ملایم از پنجرهها به داخل میتابید. مردی با جینهای کهنه و کت چرم، وارد کافه شد. نگاهش به محیط پیرامون خیره بود و انگار چیزی گمشده را جستجو میکرد. عطر فِتیش: کاوبوی اوپوس اویلز او را همراهی میکرد؛ عطری با رایحهای گرم و ادویهای که هر کسی را به دنیایی از خاطرات و رویاها میبرد.
عطر فِتیش: کاوبوی، ترکیبی بینظیر از ادویههای گرم و بوی قهوه است که با پاتچولی و مرکبات تازه، حس راحتی و آرامش را به ارمغان میآورد. این عطر، یک داستان خاص را روایت میکند؛ داستانی که با هر اسپری از آن روی پوست، به یادها و خیالهایی سفر میکنی که شاید هیچگاه تجربه نکردهای.
افراد حاضر در کافه، به آرامی تحت تاثیر جادوی این عطر قرار گرفتند. گویی هوای سنگین چرم و بادام تلخ و چوب، همه چیز را تحتالشعاع قرار داد. این عطر هر کسی را به پیادهروی در یک دشت بکر و بیانتها میبرد. عطر فِتیش: کاوبوی اوپوس اویلز، با قدرت عجیبش تمامی احساسات را بیدار میکند. مرزی میان زنان و مردان نمیشناسد و برای هر دو جنس مناسب است.
آواهای غروب در دوردست، نوید شبی را میدهند که در آن، هر داستانی ممکن است. با برگهایی که در وزش نسیم میلرزیدند و کافهای که انگار از جهان دیگری آمده بود، عطر فِتیش: کاوبوی اوپوس اویلز همچنان در هوا تنفس میکرد؛ گویی چیزی از جنس خاطرات ریشهدار و رویاهای دور را در خود جای داده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب