ناموجود
در یک روز بهاری، وقتی که اولین تابشهای خورشید به شهر میتابید، مردی جوان و پر شور به نام آرش تصمیم گرفت تا روز خود را با استفاده از عطر جدیدش آغاز کند. عطر فیرسییانگوگو دِ دوآ بِرَند، عطری بود که نامش با اعتماد به نفس و جسارت همراه بود. این عطر، از ترکیب عالی رایحههای ویژهای چون فیرس و پلاتینیوم اگویستِ شانل الهام گرفته شده بود و همین امر آن را منحصر به فرد میکرد.
آرش که خود را برای یک روز پرچالش آماده میکرد، عطر فیرسییانگوگو دِ دوآ بِرَند را روی پوستش پاشید. در همان لحظه، فضای اتاق با رایحهای تازه و مرکباتی پر شد که به او انرژی و نشاطی خاص میبخشید. او احساس میکرد در میان جنگلی از درختان کاج قدم برمیدارد، درست بعد از بارانی تابستانی. این عطر بلافاصله او را به دنیایی از تازگی و ماجراجویی برد.
با گذشت زمان، شکوفههای شمعدانی و یاسمن به کمک مشک و اوکموس به صحنه آمدند و عطری پر از آرزو و هدف به راه انداختند. انعکاس این ترکیب، همانند موجی بود که با قدرت به صخرهها میکوبید و به آرش احساس بینهایت قوی بودن میداد. او نه تنها بویی بینظیر داشت، بلکه هر قدمش با اعتماد به نفس و اطمینان بیشتری برداشته میشد.
عطر فیرسییانگوگو دِ دوآ بِرَند با نتهای پایهای از چوب سدر و چوب صندل، به اختتامیهای باشکوه رسید. این عمق و شکوه به آرش قدرتی میداد که با هر نفس کشیدنی، تأثیر حضور خود را بر اطرافیانش جاودانه کند. در آن روز بهاری، آرش با عطر بینظیری که بر تن داشت، همانند داستانهایی که برای همیشه در ذهنها باقی میمانند، در ذهن همه جای گرفت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب