ناموجود
در دل یک روز آفتابی بهاری، نسیم ملایمی از میان خیابانهای مرکز شهر رد میشد و رایحهای ناشناخته در هوا شناور بود. زنی که تازه از یک جلسه مهم کاری بیرون آمده بود، ناگهان ایستاد. عطری بود که او را مسحور کرد. او به دنبال منبع این رایحه دلنشین گشت. نگاهش به ویترینی افتاد که پشت شیشهاش شیشهای خوشتراش با نام عطر فلور دیتیل قرار داشت.
داخل فروشگاه، فضا پر از عطرهای متنوع بود، اما چیزی که توجه او را جلب کرد، بوی شگفتانگیز فلور دیتیل بود. این عطر ترکیبی از نتهای مرکباتی و چوبی با طعم ترنج و لیمو بود که با پتی گرین تکمیل شده بود. رایحهای تازه و فراموشنشدنی که هم برای زنان و هم مردان طراحی شده بود. او شیشه عطر را در دست گرفت. حس خنکی و طراوت آن در همان لحظه به او انرژی مضاعف داد.
عطر فلور دیتیل با طراحی شیک و مدرن، گویی طبیعت را درون یک شیشه جا داده بود. نتهای مرکباتی با همنشینی نتهای چوبی، ترکیبی از زیبایی و استحکام را به ارمغان میآورد. او شیشهای از این عطر را خرید و از فروشگاه بیرون آمد. هر بار که از این عطر استفاده میکرد، حس میکرد در یک باغ سبز و بزرگ قدم میزند، جایی که هر درخت با دستودلی سخاوتمندانه رایحهای تازه و پرانرژی از خود ساطع میکند.
این عطر او را به یاد لحظههای خوب زندگیاش میانداخت. لحظههایی که برای خودش بود و او را از دغدغههای روزمره دور میکرد. عطر فلور دیتیل برای او نه تنها یک عطر، بلکه یادآور لحظاتی از آرامش و شادی بود. هر بار که آن را اسپری میکرد، نسیم بهاری نامرییای را در اطراف خود حس میکرد که او را به ماجراجوییهای معطر آینده دعوت میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب