ناموجود
داستان از آن روز بهاری آغاز میشود که ندا به دنبال عطری بود که بوی لطیف و فراموشنشدنی به خود بیاورد. او به مغازههای مختلفی سر زد اما هیچیک آن حس خاصی که دنبالش بود را نداشتند. تا اینکه چشمش به شیشهای کوچک و زیبا افتاد که نور خورشید از پشت آن عبور میکرد و رنگهای زیبایش را در هوا میپراکند. برچسب روی شیشه حکایت از عطری به نام عطر فلور د اینوسانس لافلور بای لیوی داشت.
کنجکاوی ندا تحریک شد و تصمیم گرفت این عطر را امتحان کند. هنوز درب شیشه را به خوبی باز نکرده بود که موجی از رایحههای گلی و دلپذیر فضای اطرافش را پر کرد. این عطر به طور جادویی او را به باغی پر از گلهای تازه منتقل کرد؛ باغی که در آن نسیم خنک صبحگاهی با بوی شیرین وانیل و مرکبات آمیخته شده بود.
ندا احساس میکرد که این عطر تمام احساسات و خاطرات لطیف و خوشایند را در خود جای داده است. عطر فلور د اینوسانس لافلور بای لیوی توسط عطرساز برجسته، اولیویا لارسون، طراحی شده بود. او با دقت بسیار ترکیباتی هماهنگ از گلها، وانیل و مرکبات را انتخاب کرده بود تا حس بیگناهی و تازگی را به ارمغان بیاورد.
بعد از اینکه ندا این عطر را خرید، تصمیم گرفت آن را در موقعیتهای خاص استفاده کند. او هر بار که فلور د اینوسانس لافلور بای لیوی را روی پوستش میزد، احساس میکرد به دنیایی سرشار از لطافت و زیبایی سفر کرده است؛ جایی که همه چیز ساده و در عین حال بینظیر است.
این عطر نه تنها به یکی از محبوبترینهای ندا تبدیل شد، بلکه به یکی از رازهای کوچک خوشبختیاش بدل گشت. هر بار که از خانه بیرون میرفت، این عطر را به خود میزد و مطمئن بود حضورش با بویی دلنشین و به یادماندنی همراه است.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب