ناموجود
در یک عصر دلانگیز بهاری، هنگامی که آفتاب به آرامی پشت کوهها ناپدید میشد، لیلا وارد فروشگاه عطر محبوبش شد. او به دنبال یک عطر خاص بود. عطری که بتواند روحیهاش را تازگی بخشد و با هر پاشش، حس زندگی و انرژی مثبت را در او بیدار کند.
چشمانش به قفسهای افتاد که عطرهای مجموعه الکسیر را به نمایش گذاشته بود. عطری با نام فلور الکسیر نامبر صفر هفت ویکتوریا سیکرت توجه او را جلب کرد. بطری عطر با طراحی زیبا و رنگهای چشمنوازی که در آن به کار رفته بود، حس خاص بودن را به او میداد.
اولین پاشش، او را به باغ گلهای رز برد. رایحهی گرم و شیرین گلهای رز با لطافت و نرمی دلنشین از میان نوتهای ادویهای نرم به مشام میرسید. این عطر به خوبی با حس زنانگی و لطافت همراه بود که میتوانست هر زنی را به یک ملکه تبدیل کند.
نتیجهی این ترکیب شگفتانگیز عطر فلور الکسیر نامبر صفر هفت ویکتوریا سیکرت چیزی جز یک اثر هنری نبود. لیلا با هر بار استفاده از این عطر، احساس میکرد که در میان گلهای باغی سرشار از بنفشه و زنبق غرق شده است. رایحهی مشک و پودری عطر همچون توری نرم و لطیف، تا ساعات طولانی ادامه داشت و هر جا که میرفت، نگاههایی را به سوی خود جلب میکرد.
انتخاب لیلا به او جانی دوباره بخشید و هر روز با شوق و ذوق بیشتری از آن استفاده میکرد. این عطر توانست شخصیت و فردیت او را به خوبی منعکس کند و نشان دهد که چگونه رایحهها میتوانند جادویی در زندگی روزمره ایجاد کنند. عطر فلور الکسیر نامبر صفر هفت ویکتوریا سیکرت برای او عطری فراموشنشدنی بود که تنها بوی خوش نیست، بلکه داستانی از حس و حال و جاذبه است.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب