در یک روز زیبای بهاری، نسیم ملایمی در باغچهی پشتی خانه میوزید. سارا در حال قدم زدن میان گلها بود، حس آرامشی بر دلش نشسته بود. او به تازگی هدیهای بینظیر از دوستش دریافت کرده بود: عطر فلورال ویل گروسْمیت.
سارا به آرامی درب شیشهی عطر را باز کرد و قطرهای کوچک از آن را به مچ دستش زد. بویی ملایم و دلنشین شروع به پر کردن فضا کرد. نتهای آغازین این عطر شگفتانگیز، ترکیبی از انگور سیاه، نتهای سبز و مرکبات و لیمو بود. سارا احساس کرد که در وسط یک باغ مرکبات قدم میزند، جایی که نسیم آرامش بخشی روی پوستش می لغزد.
لحظهای بعد، رایحهی قلبی این عطر به آرامی آشکار شد. ترکیبی غنی از گل مریم، وانیل ارکیده، ایلانگ-ایلانگ، ژرانیوم و رز همه چیز را تغییر داد. این بو ترکیب معمایی شکوه و زیبایی را در ذهن سارا متبادر کرد، گویی او یک نقاب رازآلود و باشکوه را به چهره دارد.
همزمان با گذر زمان، عطر فلورال ویل گروسْمیت به آرامی به سوی نتهای پایهاش حرکت کرد. مشک، کشمران و عنبر آرامشی بینظیر به آن بخشیدند. ترکیبی از گرمی و نرمی که همچون لحاف مخملین، سارا را در بر گرفت. او احساس کرد که برگشته به یکی از شبهای زیبا و آرام لندن.
این عطر فراتر از هر چیزی بود که او تا به حال تجربه کرده بود. عطر فلورال ویل گروسْمیت با دقت و هنر ژان-ماری سانتانوتی خلق شده بود و تمامی جنبههایی که او از یک عطر لوکس بریتانیایی انتظار داشت، در خود جای داده بود.
این تجربه باعث شد سارا به اهمیت انحصار و زیبایی پی ببرد. او فهمید که چگونه یک عطر میتواند او را به سفری جادویی ببرد و احساسی متفاوت را در وجودش بیدار کند. مطمئناً، فلورال ویل از گروسْمیت چیزی فراتر از یک عطر بود؛ آن یک دعوتنامه به دنیای شکوه و جلال بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب