ناموجود
آسمان شب پر از ستاره بود و نسیمی ملایم از باغ سرسبز پشت خانه میوزید. در آغوش این لحظه، النا گوشۀ آرامی در ایوان پیدا کرده بود تا افکار روزمرهاش را مرور کند. نگاهایش به یک شیشه عطر بنفش خیره شد که روی میز کوچک کنارش بود. این شیشه زیبا و مرموز، عطر فوربیدن رز آوریل لاوین را در خود جای داده بود؛ عطری که بهتازگی هدیه گرفته بود.
پوستۀ بنفش شیشه براق و دهانهاش با یک رز سیاه تزئین شده بود. النا بی اختیار شیشه را در دست گرفت و کمی از عطر فوربیدن رز آوریل لاوین را روی مچ دستش اسپری کرد. با اولین تماس بویی از سیب قرمز و هلو فضای اطرافش را پر کرد. رایحهای تازه و دلچسب که به دلش نشست و او را به دنیای خیالها برد.
در لایه میانی، رایحه نیلوفر آبی و سیب سبز به نرمی خودنمایی کرد. این عطر، با ترکیبی از وانیل، شکلات مکزیکی و چوب صندل، به نوعی قصهای اسرارآمیز و فریبنده را روایت میکرد. عطر فوربیدن رز آوریل لاوین او را به دنیایی رساند که واقعیت ندارد و همه چیز در آن ممکن است.
النا این عطر را دوست داشت، ولی حقیقت این بود که بویی از رز در آن حس نمیکرد. با این حال، ترکیب بویهای میوهای و ادویههای ملایم آنچنان جذاب بود که نمیشد از آن چشمپوشی کرد. هرچند برخی ممکن بود این عطر را بیش از حد ساده بدانند، اما النا به تجربهی منحصر بهفردش با این رایحه میبالید.
شیشه عطر را روی میز گذاشت و به آسمان نگاه کرد. بوی ماندگار فوربیدن رز آوریل لاوین هنوز در فضای اطرافش شناور بود؛ این عطری بود که بدون شک میتوانست تا ساعتها همراهش باشد و هر بار که بوی آن را حس میکرد، او را به دنیایی از تخیل و رویا ببرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب