در یک روز گرم تابستانی، نسیم ملایمی از باغچههای پر از گلهای رنگارنگ عبور کرد و به خانهی لیلا رسید. او روی بالکن نشسته بود و دستانش را به دور یک فنجان قهوه گرم حلقه کرده بود. رایحه تازهای از گلها به مشامش رسید که حسی از انرژی و شادابی به او بخشید. ناگهان به یاد آورد که ایام میخواهد عطر جدید خود با نام عطر فوراِوِر اورکید مری کی را امتحان کند، که او بسیار از آن شنیده بود.
لیلا به سرعت به اتاقش رفت و بطری طلایی و ظریف این عطر را برداشت. کمی از عطر فوراِوِر اورکید مری کی را روی مچ دستش اسپری کرد. رایحه وانیل در ابتدا بر پوستش نشست و شیرینی نرم و دلنشینی در فضا پخش شد. چشمهایش را بست و لبخندی زد. یادآوری از تابستانهای کودکیاش و یاسهایی که در باغچهی خانه مادربزرگش میرویید، در ذهنش تداعی شد.
رایحههای گلی و شیرینی که به دنبال وانیل از این عطر بریدند، همچون نسیمی آرام، حال و هوای او را تغییر داد. هر بار که بوی این عطر به مشامش میرسید، احساس میکرد در یک باغ پر از گلهای تازه و رنگارنگ قدم میزند. این عطر او را به دنیایی از لطافت و زنانگی دعوت میکرد که به ندرت تجربه میشد.
عطر فوراِوِر اورکید مری کی با ترکیبی از آکوردهای گلی و شیرین، همواره او را با طراوت و اعتماد به نفس بیشتری به زندگی روزمرهاش برمیگرداند. در نهایت، وقتی تمامی رایحههای این عطر به انتهای خود رسیدند، نرمی و لطافت پودری آن همچنان باقی ماند و حسی از آرامش و رضایت را برای لیلا به ارمغان آورد.
این تجربه نه تنها یک عطر را برای او معرفی کرد، بلکه لحظهای خاص و خاطرهانگیز را در ذهنش ثبت نمود. عطر فوراِوِر اورکید مری کی همان چیزی بود که او همیشه برای روزهای خاص خود به دنبال آن میگشت، یک همراه دائمی که هرگز فراموش نخواهد شد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب