Perfumer
Group
Designer
Gender
سال عرضه
ناموجود
روزی در شهری روشن و پر از زندگی، زنی با نام لیلا در جستجوی عطری بود که هوای شهر را با خودش به ارمغان بیاورد. او به یک بوتیک معروف عطر رفت که در قلب شهر واقع شده بود. با ورود به فروشگاه، مجذوب شور و هیجان آنجا شد. از میان صدها شیشهی جادویی، عطر فرجایل وایولت اریک بوتربو فلورالز نظرش را جلب کرد.
لیلا به آرامی شیشه عطر را در دست گرفت. نشانهای بنفش و طلایی آن، او را به دنیای اسرارآمیز گلهای بنفش دعوت میکرد. با اولین اسپری، رایحهی چای سفید و شاه توت، همچون نسیمی تازه، او را در بر گرفت. احساسی از آرامش و تازگی، اولویتش را به آن لحظه بخشید. قلب عطر با بوی لوتوس و بنفشه و ویستریا، مانند نغمهای دلنشین در شهر پیچید. این رایحهها، همانند داستانی بیپایان، قلب لیلا را به تپش انداختند.
لیلا تصمیم گرفت تا با این عطر، رایحهی خاطراتش را ثبت کند. بوی مشک سفید و سدر اطلس بر پایهی عطر، یادآور امنی بود که هرگز از حافظه پاک نخواهد شد. عطر فرجایل وایولت اریک بوتربو فلورالز، همچون جواهری درخشان، هر روز با او بود. اعتماد به نفس لیلا با این عطر دوچندان شد. هرگاه که آن را میپوشید، دنیای اطرافش تغییر میکرد و او را به ماجراهایی ناشناخته میکشید.
در روزهایی که لیلا در خیابانهای شهر قدم میزد، افرادی که از کنارش میگذشتند، با تحسین به او نگاه میکردند. آنها به خود میگفتند که چطور این عطر توانسته است چنین تأثیری بر روح و جان یک نفر بگذارد. لیلا به آنها لبخندی میزد و به راه خود ادامه میداد. عطر فرجایل وایولت اریک بوتربو فلورالز، دیگر فقط یک عطر نبود، بلکه تبدیل به همراهی همیشگی برای او شده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب