در یک صبح زیبا و آرام، هنگامی که طلوع خورشید رنگی از طلای ناب به آسمان شهر میپاشید، لیلا در کنار پنجره اتاقش نشست و ذهنش با خاطرات شیرین معطر شد. او به تازگی عطر جنوآ پاگلیری را کشف کرده بود؛ عطر خارقالعادهای که توسط هنرمندانی چون اریک فرکاپان و هنری برژیا خلق شده بود.
این عطر با ترکیبی از نتهای متنوع و جذاب، مانند یک سمفونی وصفناپذیر درون بطری شیشهای بلورینی متجلی میشد. نتهای ابتدایی لیمو و فلفل، و شکوفه زیتون، همچون بادی خنک، حس نشاط و شادابی را به لیلا هدیه میداد. حس کنجکاویاش را بیدار میکرد و او را به درون بوستانی از زیبایی و جذابیت میکشاند.
در میانه این سفر بویایی، نتهای میر و خسخس، با رایحه ثباتبخش سدر و ریحان، همچون زمزمهای نرم و دلنشین، فضای اتاق را پر کرده بودند. هر نفس، همچون گفتگویی صمیمی و گرم با طبیعت بود که ذهن لیلا را به اوج آرامش و تعادل میبرد.
در پایان، پایههای معطر رزین، سرو، بخور، چوب صندل و پتچولی، او را به عمق خاطرات شیرین گذشته بردند. عطری که در آغوشش آرامش و گرمایی بیانتها پنهان بود، حالا با او یکی بود. عطر جنوآ پاگلیری همچون دوستی وفادار، هر لحظه با بوی خود، داستانی جدید و جادویی برایش روایت میکرد.
لیلا به آرامی چشمانش را بست و بوی خوش عطر جنوآ پاگلیری را به درون کشید. او میدانست که این عطر، سفری بویایی است که هر بار بازگشت به آن، تجربهای متفاوت و تازه به او هدیه میدهد. این عطر نه تنها جزء یک مجموعه ارزشمند به نام پاگلیری 1876 بود، بلکه نمایشی بینقص از هنر و اصالت بود که همیشه در خاطرش جاودان میماند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب