ناموجود
یک روز گرم تابستانی، اشعههای طلایی خورشید بر روی زمین میتابید. در شهر، مردی جوان به نام آرش به دنبال عطر جدیدی بود که او را از دیگران متمایز کند. او میخواست عطری داشته باشد که همزمان تازگی و قدرت را به او ببخشد. به درخواست یکی از دوستانش، به فروشگاه عطر عطر گلریوس فابرلیک مراجعه کرد.
وقتی وارد فروشگاه شد، اولین چیزی که توجهاش را جلب کرد، شیشهای زیبا و متفاوت بود که بر روی آن نام گِلُریوس حک شده بود. فروشنده با لبخندی دوستانه گفت: این عطر یکی از بهترینهاست. ترکیبی از قدرت و انرژی که توسط Ilias Ermenidis طراحی شده است. آرش با کنجکاوی بطری را برداشت و به آرامی آن را بو کرد.
با اولین اسپری، حس تازگی مرکباتی چون لیمو و لایم، مشام او را پر کرد. این حس برای او چون نسیم خنک تابستانی بود که از کوه المپ میوزید. در ادامه، رایحه گرم و آروماتیک اسطوخودوس و مریمگلی او را احاطه کرد. این رایحهها به او اعتماد به نفس میدادند؛ گویی او نیز همچون قهرمانان اساطیری روم باستان شده بود.
در نهایت، نتهای پایهٔ عطر با بوی چوب کاج و پچولی خود را نمایان کردند. این ترکیب، همچون تاجی از برگهای زیتون، او را به قلهی قدرت و افتخار میبرد. عطر گِلُریوس فابرلیک برای آرش نماد پیروزی و شجاعت شد؛ نمادی از تواناییهای بیحد انسانی.
آرش با رضایتی وصفناپذیر، عطر را خریداری کرد. او احساس کرد که این عطر نه تنها حس خوشبویی به او میبخشد بلکه او را به نسخهای بهتر از خودش تبدیل میکند. عطر گِلُریوس فابرلیک برای او چیزی بیشتر از یک عطر بود؛ این، آغاز سفری بود برای کشف قدرتهای نهفته درون خودش.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب