ناموجود
در یک روز بهاری و آفتابی، نغمه بادی ملایم پردههای اتاق را به آرامی حرکت میداد. لیلا از خواب برخاست و چشمانش را به آرامی باز کرد. روزی تازه پیش رویش بود و او به دنبال چیزی خاص برای شروع آن. به سراغ میز کنار تختش رفت و یک شیشه از عطر گلدلیف تایمز را برداشت.
این عطر همانطور که اسمش نشان میدهد، هدیهای از طلا برای احساسات روزمره لیلا بود. با اولین استشمام، ترکیبی از نتهای گلهای سفید و زنبق دره روحش را نوازش دادند. عطر گلدلیف تایمز با جذابیت کلاسیک خود او را به دنیای دیگری برد، دنیایی که در آن ظرافت و زنانگی در اوج خود جلوهگر میشدند.
لیلا با مقداری از این عطر جادویی روی نبضهایش، حس طراوت و جوانی را درون خود حس کرد. نتهای میانی گل رز و مشک، او را در هالهای از ظرافت پیچیدند و نتهای پایهای خزه و زمین به او احساس پیوند با طبیعت را بخشیدند.
هر روز، عطر گلدلیف تایمز یادآور این نکته بود که لحظات زندگی ارزشمندند و باید به زیبایی آنها اهمیت داد. این عطر تنها بخشی از روز او نبود؛ بلکه داستانی از زنانگی و لطافت در زندگیاش بود. لحظهای که با دوستانش در یک کافه یا وقتی در دفتر کار در حال نوشتن بود، همیشه ذرهای از این عطر باعث میشد لیلا احساس کند که بهترین نسخه از خودش است.
لباسی از رایحهها، همراه با او در هر قدم و هر لحظه. لیلا هر روز با حس اینکه هر لحظه ارزشمندی باید جشن گرفته شود، عطر گلدلیف تایمز را به نوعی زبان دوم خود تبدیل کرد. یک زبان بدون کلام که همه چیز را در مورد او و روزهایش بیان میکرد.
سایر تلفظها: گلدلیف تایمز, گلدلیف ثایمز, گلدلیف تیمز, گلدلیف تهمز, گلدلیف تایمزز, گلد لیف تایمز, گلد لیف ثایمز, گلد لیف تیمز, گلد لیف تهمز, گلد لیف تایمزز, گلد لِف تایمز, گلد لِف ثایمز, گلد لِف تیمز, گلد لِف تهمز, گلد لِف تایمزز, گلدَلِف تایمز, گلدَلِف ثایمز, گلدَلِف تیمز, گلدَلِف تهمز, گلدَلِف تایمزز, گولدلیف تایمز, گولدلیف ثایمز, گولدلیف تیمز, گولدلیف تهمز, گولدلیف تایمزز, گلدلیفف تایمز, گلدلیفف ثایمز, گلدلیفف تیمز, گلدلیفف تهمز, گلدلیفف تایمزز
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی