ناموجود
شب بود و آسمان پر از ستارگان درخشان. نسیم ملایمی از باغ میگذشت و بوی گلهای یاس را با خود میبرد. لیلا در لبه پنجره نشسته بود، به مکانی دیگر خیره شده بود و خاطراتش را مرور میکرد. او به عشقی که سالها پیش تجربه کرده بود فکر میکرد، عشق اولین دیدار و خندهها، و رایحهای که هیچ گاه از یادش نرفت.
در آن شب رمانتیک، او برای اولین بار از عطر گود گرل فنتستیک پینک کارولینا هررا استفاده کرده بود. ترکیبی از بوی شیرین بادام و قهوه که با ترشی لیمو و ترنج آمیخته شده بود. انفجاری از احساسات را در او بیدار کرده بود. وقتی وارد مهمانی شد، همه نگاهها به سمت او چرخید، گویی انرژی خاصی با خود داشت.
در میان همهمه و شلوغی، او تحت تأثیر عطر همچنان بر جای خود استوار بود. قلبش با جادوی گلهای مریم و یاس موج میزد، و با هر حرکت لطیف، نتهای پایه شامل دانه تونکا، وانیلی، و چوب صندل نمایان میشد. شب عمیقتر میشد و لیلا احساس میکرد همه چیز در اطرافش حال و هوای خاصی پیدا کرده؛ عطر، او را به پهنای احساسی فراتر از دید میبرد.
این عطر همراه همیشگی لحظات خاص او شد. با وجود اینکه ممکن است برای همه مناسب نباشد، برای لیلا هر بار که از آن استفاده میکرد، زنده شدن خاطرات و حسی ناب از آرامش و صمیمیت را به ارمغان میآورد.
همه اینها باعث شد تا عطر گود گرل فنتستیک پینک کارولینا هررا بخشی جداییناپذیر از شخصیت و لحظات شیرین زندگی او باشد. لیلا با خود عهد کرد که این احساس ماندگار را با هر بار اسپری کردن بر روی پوستش یادآوری کند. به این ترتیب، او همیشه همراه ستارگان، با رایحهای از گذشته و خاطرات به سوی آیندهای درخشان گام بر میداشت.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی