ناموجود
درست زمانی که پا به شهر گذاشت، نسیم ملایم صبحگاهی برای نخستین بار رایحهای عجیب و دلنشین را با خود آورد. بوی عطر گری دوره آباکو پاریس مثل نغمهای آرام و خوشایند در فضای کوچهها پیچید، و او دریافت که به چیزی بیبدیل دست یافته است.
آن روز اول پاییز بود که او، در حالی که زیر آفتاب ملایم قدم میزد، بویی از گلهای بهاری را با خودش همراه داشت. عطر گری دوره آباکو پاریس بهگونهای بود که انگار جریان ملایم یک رود در روزهای گرم تابستان را با خود حمل میکند. او حس کرد این عطر تنها یک رایحه نیست بلکه، داستانی ناگفته از تنفس طبیعت و زندگی انسانی است.
در کافهای نشست و دمی به عطر دلنشین آن اندیشید. بخار قهوه با بوی عطرش در هم آمیخت و لحظهای او را به دنیای دیگری برد؛ دنیایی که در آن زمان مفهوم نداشت و همه چیز تنها در پی یک لحظه مرور میشد.
این عطر نه تنها زنان و مردان را به خود جذب میکند، بلکه قدرتی دارد که میان زمان و مکان پل میزند. بیآنکه بدانی جذبهاش را، همچون جادو، در بر میگیری و آن را به همه جا میبری.
در پایان روز، زمانی که به خانه بازگشت، دوباره در آینه به خود نگریست. او دیگر کسی نبود که صبح از خانه خارج شده بود. او با عطر گری دوره آباکو پاریس یکی شده بود. دوست داشتنیتر و رازآلود تر از همیشه. این عطر نه تنها او، بلکه جهان اطرافش را هم تغییر داده بود.
اینگونه بود که گری دوره آباکو پاریس تبدیل به حکایتی دلفریب از عشق، زندگی و زمان شد؛ به یادماندنی و جاودانه. عطری برای همه، در هر زمان و هر مکان.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب