در یک شب سرد پاییزی، وقتی که برگهای طلایی درختان بر روی زمین فرش شده بودند، نیکلاس در خیابانهای پرنور شهر قدم میزد. او به دنبال چیزی بود که حضورش را در این روز خاص چشمگیرتر کند. یک عطری که بتواند به او احساس تازگی و گرمی ببخشد. وارد مغازه عطر فروشی کوچکی شد و چشمش به یک محصول خاص افتاد: عطر هوِن شوپارد.
این عطر با جذابیت گرم شرقی خود، به سرعت توجه او را جلب کرد. نیکلاس با حس کنجکاوی، شیشه ظریف و شیک عطر را به دست گرفت و اندکی بر روی مچش اسپری کرد. در لحظه اول، موجی از طراوت و تازگی به او هجوم آورد. ترکیبی از اسطوخودوس، چوب رز برزیلی و لیمو که با برغموت همنوازی میکردند، عطری خوشایند را به ارمغان آورد.
نیکلاس چشمانش را بست و در میان این رایحهها غرق شد. خاطرات شیرین تابستانهای گذشتهاش زنده شدند. بعد از مدتی، بوی ملایم سیکلامن و یاس در قلب این عطر هویدا شد. انگار این دو گل با هم رقصی آرام را شروع کرده بودند.
اما جادوی واقعی وقتی به وقوع پیوست که رایحههای پایه نمایان شدند. مشک، کهربا، سدر و دانه تونکا پایانی دلپذیر و مردانه به عطر هوِن شوپارد بخشیدند. این رایحهها به نیکلاس احساسی از اطمینان و وقار میدادند، گویی که او را در میان ابری از جذابیت و آرامش قرار میدادند.
در نهایت، نیکلاس با لبخندی بر لب، فروشگاه را ترک کرد. حالا او آماده بود تا با این عطر خاص و فراموشنشدنی در مراسمی که دعوت شده بود شرکت کند. عطر هوِن شوپارد به او یادآوری کرد که هر لحظه زندگی ارزش لذت بردن دارد و هر قدمی که برمیدارد میتواند با خاطراتی دلنشین همراه شود.
سایر تلفظها: