ناموجود
شبهای پاییزی نیویورک همیشه حس خاصی را با خود به همراه دارد. هوای خنک و ملایم، آسمانی پرستاره و قدم زدن در پارک مرکزی با عطر دلپذیر برگهای خشکشده. در یکی از این شبها، مردی در حالی که شالی گرم دور گردنش پیچیده بود، جلوی یک فروشگاه عطر محلی ایستاده بود. نگاهش به شیشههای چیده شده روی قفسهها خیره بود. یکی از آن شیشهها توجهش را جلب کرد؛ هریرا فور من سنشوال وتیور کارولینا هررا، با طراحی زیبا و سادهای که داشت، گویی او را به یک دنیای گرم، چوبی و آروماتیک دعوت میکرد.
مرد آرام وارد فروشگاه شد و از فروشنده خواست تا این عطر را به او نشان دهد. وقتی که درب شیشه را باز کرد، رایحهای از چوب و تنباکو در فضا پیچید؛ آمیزهای مردانه و مغناطیسی که به سختی میتوان بود گزارش کرد. حسی از زمین و طبیعت همراه با گرمای ادویههای شیرین و کهربا به مشام میرسید. عطر هریرا فور من سنشوال وتیور کارولینا هررا، اینگونه بود که جادوی خود را به نمایش میگذاشت.
آن شب، مرد تصمیم گرفت که این عطر را به عنوان همراه تازهاش انتخاب کند. هر بار که این عطر را میزد، انگار به یک سفر حسی عمیق و دلنشین میرفت. این رایحه، با ترکیب هنرمندانهای از وتیور، صندل، میخک، اسطوخودوس، کهربا و تنباکو، او را به یک بخش از هویت خود بدل کرده بود.
هریرا فور من سنشوال وتیور کارولینا هررا، هماکنون همراهی بود که به او اعتماد به نفس، گرما و حس تمایز میبخشید. چنین رایحهای نه تنها به عنوان یک عطر، بلکه به عنوان یک تجربه ناب حضور در قلب طبیعت و شهر، در ذهن او باقی میماند. یک انتخاب که نه فقط بخشی از زندگی روزانهاش، بلکه داستانی از شبهای پاییزی نیویورک را برایش هربار تداعی میکرد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی