ناموجود
شبهنگام بود و نسیم ملایمی در خیابانها میوزید. لیلا با قدمهای آرام در حالی که از میان چراغهای نئون عبور میکرد، به سمت مقصدش میرفت. او برای دیدار مهمانی دعوت شده بود که فرصتی برای دیدن دوستان قدیمی و تجربههای تازه فراهم میکرد. لباسی ساده ولی شیک انتخاب کرده بود، اما چیزی که به ظاهرش جلوه میبخشید، حال و هوای عطر هیدن لاو آمریکن ایگل بود.
این عطر با روایح دلنشینش او را احاطه کرده بود. لحظهای که اولین ذرات عطر به هوا پخش شد، رایحه شکوفه لیمو به نرمی حرکت کرد و فضایی مملو از تازگی و لطافت ایجاد کرد. لیلا حس میکرد در میان باغهای مرکبات قدم میزند. اما این تنها آغاز سفر عطریاش بود.
وقتی به میانه راه رسید، نتهای گلیاسمن ظاهر شدند. عطر گلهای یاس به شکلی متفاوت در فضا میپیچید و ترکیبی از طراوت و فریبندگی به او میداد. لیلا احساس کرد قویتر و جذابتر از همیشه شده است. دوستانش نیز از این تغییر نظر میدادند و با تحسین به او نگاه میکردند.
وقتی شب به اوج خود نزدیک شد، نتهای پایه وانیلی او را در آغوش گرفتند. عطری گرم و شیرین که همچون یادگاری نرم و دلنشین بر پوستش مینشست. این همان احساسی بود که عطر هیدن لاو آمریکن ایگل میخواست به او هدیه دهد، یک عشق پنهان که درون هر زنی نهفته است.
عطر هیدن لاو آمریکن ایگل به او اعتماد به نفس میداد تا در میان جمع بدرخشد و با حضوری باشکوه به همراهی دوستانش از شب لذت ببرد. این تجربه ناب و خاص با هر اسپری از عطر دوباره زنده میشد، داستانی که لیلا هرگز نمیخواست به پایان برسد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب