در روزی زیبا و آفتابی، آنا تصمیم گرفت به جستجوی عطری بپردازد که همانند پیچیدهترین داستانها، هر بار بویی متفاوت از خود به نمایش بگذارد. او به فروشگاهی رفت که در دل خود مجموعهای بینظیر از عطرهای متنوع داشت. در قفسهای که عطرها در ردیفهای منظم قرار گرفته بودند، چشمش به شیشهای ظریف و زیبا افتاد که نام «عطر هانی بلاسِم اون» بر روی آن نوشته شده بود.
قصه این عطر از همان لحظه آغاز شد. آنا شیشه را برداشت و کمی از آن را روی مچ خود اسپری کرد. بوی شیرین و دلنشین شکوفه سیب، همچون نسیمی بهاری، او را در برگرفت. این تنها آغاز ماجرا بود. کمی بعد، نتهای میانی یاسامریکایی عطر، همچون داستانی مرموز، او را به باغی پر از گلهای شگفتانگیز برد. پیچیدگی این عطر در این لحظه بود که آنا حس کرد هر چه بیشتر به این باغ قدم میگذارد، بیشتر میخواهد بماند و از زیباییهای آن لذت ببرد.
اما اوج داستان زمانی بود که آکوردهای وانیل اورکید در پایان به نمایش درآمدند. این آکوردها با لطافت و گرمای خاص خود، همچون پایانبندی یگانه یک داستان عاشقانه، به آرامی حس آرامش را در قلب آنا گستراندند. عطر هانی بلاسِم اون، با ترکیبی بینظیر و هنرمندانه از گلهای سفید، میوهها و گلهای زرد، او را شیفته خود کرد.
آنا از فروشگاه خارج شد و در دل این عطر زیبا، احساس کرد قدم به داستانی بیپایان گذاشته است. عطر هانی بلاسِم اون، برای او نه تنها یک انتخاب، بلکه سفری است به دنیایی از لطافت و زیبایی که هر روز قصد دارد با آن زندگی کند و داستان خود را بنویسد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی